جلوهِ ولایت

پیام زندگی پرماجرای امام رضا (ع) به مامبارزه‌ دائمی خستگی‌ناپذیر است . مقام معظم رهبری

جلوهِ ولایت

پیام زندگی پرماجرای امام رضا (ع) به مامبارزه‌ دائمی خستگی‌ناپذیر است . مقام معظم رهبری

پیام زندگی پرماجرای علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) به ما عبارت است از مبارزه‌ دائمی خستگی‌ناپذیر مقام معظم رهبری


به مناسبت سالگرد درگذشت ایشان؛


زندگی عالم ربانی و فقیه بزرگوار عبدالحسین تهرانی را می‌توان نمونه‌ای از یک حیات طیبه دانست که در تراز مجاهدت اصیل و معنویت حقیقی، جایگاه والایی به دست می‌آورد.

شبکه اجتهاد: آیت‌‌الله حاج‌ شیخ‌ عبدالحسین‌ تهرانی «شیخ‌ العراقین» (متوفی‌ 1286ق) از فقیهان‌ نامدار قرن‌ 13ق‌ است‌ که‌ به‌ دقت‌ نظر، اندیشه‌‌ صائب‌ و همت‌ بلند شهره بود و زمان‌ اقامتش‌ در کربلا جمعی‌ کثیر از مردم‌ آنجا از وی‌ تقلید می‌کردند. از جمله اساتید ایشان می‌توان به حسن بن جعفر کاشف الغطاء، مشکور بن محمد بن صقر حولاوی- عیسی بن حسین (معروف به زاهد) و محمدحسن بن باقر النجفی صاحب جواهر اشاره کرد. 

وی‌ شاگرد برجسته‌‌ آیت‌‌الله‌ شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب‌ جواهر بود و از ایشان‌ اجازه‌‌ اجتهاد داشت. صاحب‌ جواهر، به‌ اجتهاد 4 تن‌ از شاگردانش‌ تصریح‌ داشت‌ که‌ یکی‌ از آنها شیخ‌ عبدالحسین‌ بود. سخن‌ چنین‌ شخصیت‌ سترگی‌ درباره‌‌ شیخ‌ العراقین، گواه‌ رتبه‌‌ بلند وی‌ در دانش‌ و درایت‌ دینی‌ است. چنان که‌ آیت‌الله‌ میرزا حسین‌ نوری‌ (محدث‌ نامدار شیعه) او را زبده‌‌ اعاظم‌ محققین‌ و نخبه‌‌ افاخم‌ مدققین‌ می‌خواند. 

از جمله شاگردان و تربیت یافتگان مکتب فکری و معرفتی ایشان نیز برجستگانی نظیر شیخ نوح بن قاسم قرشی جعفری، شیخ محسن بن شیخ محمد حائری و ابو محاسن محمد همدانی هستند که ایشان نیز از ستاره‌های درخشان در جرگه علم و معرفتند.

شیخ العراقین کتابخانه معظم خویش را وقف بر فضلا نمود و عمر عزیز خویش و هر نوع امکانات مالی که داشت صرف اسلام و مسلمین و ساختن بقاع متبرکه ائمه علیهم السلام نمود، و به پیشگاه نورانی ایشان ارادت و خلوصی وافر داشت. سرانجام در شب قدر میهمان آنان در ملا اعلی شد و جسمش در 22 رمضان 1286 قمری کنار سالار شهیدان مدفون شد.

آثار و تألیفات برجای مانده از این عالم ربانی عبارتند از: المصباح النّجاة فی اسرار الصلاة، سرّ الاستغفار بین السجدتین المبکی، کتاب الاجازات، ترجمه ی نجاة العباد صاحب جواهر، طبقات الرواة..

خدمات دینی و اجتماعی
به‌ نوشته‌‌ اعتمادالسلطنه _ وزیر انطباعات‌ عصر ناصری ـ وی «مجتهدی‌ بسیار فاضل و به‌ قبول‌ عامه‌ نایل‌ بود. در دولت‌ عثمانی‌ نیز اعتباری» قابل‌ توجه‌ داشت‌ و «حکام‌ عراق‌ عرب‌ او را حرمتی‌ عظیم‌ می‌نهادند. ناصرالدین‌ شاه‌ نظارت‌ بر کار تعمیرات‌ و تأسیسات‌ ایران‌ در عتبات‌ عالیات، از جمله، توسعه‌‌ صحن‌ مطهر سالار شهیدان‌ علیه‌ السلام، و تعمیر بنای‌ آن‌ را، به‌ شیخ‌ العراقین‌ سپرده‌ بود و «از مراقبت‌ و مواظبت» وی‌ «در تعمیر گنبد منور... و نصب‌ خشتهای‌ طلایی‌ شهر» رضایت‌ تام‌ داشت. شاه‌ او را در 1274ق‌ برای‌ تعمیر صحن‌ مطهر ائمه‌‌ اطهار در کربلا و کاظمین‌ و سامرا (علیهم‌ السلام) مأمور کرد و او از 1274 تا 1286 (که‌ در 22 رمضان‌ آن‌ فوت‌ کرد) به‌ این‌ کار اشتغال‌ داشت. 

از جمله دیگر اقدامات شایسته یادآوری و لایق تحسین این مرد بزرگ احیای مرقد مختار رحمة الله علیه بوده است. آن‌چنان که تاریخ گواهی می‌دهد مدتی مرقد مختار، به صورت خرابه و مندرس بود، بلکه اثری از آن نبود. دست‌های مرموز و غافل، مرتب در کار بودند تا نسل به نسل، شخصیت مختار را بکوبند. درباره‌ی کوبیدن او، حدیث‌ها جعل کردند و با دسیسه‌های مختلف خواستند از مقام و شأن او بکاهند. علی رغم این نقشه‌ها، بالاخره، حق آشکار شد و خداوند بعضی از صالحان از اولیای خود را بر آن داشت که در مورد قبر مختار به جست وجو کنند. از میان این عزیزان، شیخ عبدالحسین تهرانی بوده است.‌

ایشان وقتی برای زیارت عتبات عالیات به عراق مشرف شد و تصمیم بر تجدید و تعمیر بناهای عتبات گرفت، با کمال جدیّت در نواحی مسجد کوفه مرقد مختار را جویا شد تا این که آن را پیدا کرده و تعمیر نماید. در صحن حضرت مسلم که ساختمانش به مسجد اعظم کوفه چسبیده، بالای دکه و سکوی بزرگ و پیش روی حرم‌هانی، علامتی از قبر مختار بود. به دستور او آن را کندند. دیدند در زیر آن علامت حمّامی ‌ظاهر شد. برای او معلوم شد که آن جا محل قبر مختار نیست.

این عالم بزرگوار مجدداً به جست وجو و تفحّص پرداخت تا آن که علامه ی کبیر سیّد شریف رضا، فرزند سیّد بحرالعلوم به او گفت: «پدرم وقتی که از کنار زاویه‌ی شرقی، عبور می‌کرد، می‌گفت: سوره‌ی فاتحه را نثار روح مختار در این جا بخوانیم. او و همراهانش سوره‌ی فاتحه را می‌خواندند و می‌فرمود: همین جا محل قبر مختار است.»

وقتی که شیخ العراقین این مطلب را شنید، دستور داد همان محل را کندند، دیدند سنگی پیدا شد که روی آن نوشته بود: «هذا قبر المختار بن عبید الثقفی». شیغ العراقین قبر مختار را به این وسیله شناخت و دستور داد آن را تعمیر کردند. 

در کتیبه دربی که از آن به طرف قبر مختار می‌روند، نوشته شده: «قد امر السید مهدی بحرالعلوم و الشیخ جعفر کاشف الغطاء بان یشهدا هذا ضریحاً للمختار وعیّنا هذا الموضع قبراً له؛ به دستور بحرالعلوم و کاشف الغطاء، ضریح مختار شناخته شد و این دو بزرگوار قبر مختار را که همین محل است، تعیین کردند.»

شیخ العراقین و امیرکبیر
شیخ‌ العراقین، مورد اعتماد و عنایت‌ خاص‌ امیرکبیر قرار داشت و امیر، که‌ از گوهرشناسان‌ روزگار‌ بود، علاوه‌ بر ارجاع‌ محاکمات‌ شرعی‌ دیوان‌ به‌ محضرش «در مطالب‌ مشکله‌ و امور معضله‌ با او مشورت» می‌کرد و حتی‌ برای‌ تعیین‌ نام‌ فرزندان‌ شاه، از استخاره‌هایش مدد می‌گرفت. 

عباس‌ اقبال، با اشاره‌ به‌ «ارجاع‌ محاکمات از سوی‌ امیر به‌ محضر جناب... شیخ‌ العراقین»، می‌گوید: روز بروز «عقیده‌‌ او نسبت‌ به‌ جناب‌ شیخ‌ افزون‌ می‌گردید». سپس‌ با نقل‌ داستانی‌ درباره‌‌ نحوه‌‌ آشنایی‌ امیر با شیخ‌ می‌افزاید: پس‌ از آن‌ آشنایی، امیر «همواره‌ در ترویج‌ شیخ‌ اقدامات‌ کافی‌ نمود و روز به‌ روز در عقاید او نسبت‌ به‌ شیخ‌ می‌افزود تا آن که‌ محل‌ وثوق‌ امیر شد و طرف‌ مشاوره‌ در بعضی‌ از امور مشکله‌ گردید». به‌ نوشته‌‌ فریدون‌ آدمیت: در دوران‌ صدارت‌ امیر «همه‌‌ دعاوی‌ که‌ جنبه‌‌ شرعی‌ داشت‌ و به‌ دیوانخانه‌ رجوع‌ شده‌ بود، به‌ محضر شیخ‌ عبدالحسین‌ احاله‌ می‌گردید. داوری‌ او قطعی‌ بود. کنت‌ دوگوبینو نیز از شیخ‌ عبدالحسین‌ به‌ احترام‌ یاد می‌کند؛ او را فقیهی‌ بلندپـایـه‌ و پاکدامن، و خونسرد و با فراست‌ می‌شناسد».

امیر حتی‌ وصی‌ خود را شیخ‌ عبدالحسین‌ قرار داد و شیخ‌ نیز از مال‌ الوصایه‌‌ امیر شهید، مسجد و مدرسه‌ای‌ عالی‌ در تهران‌ بنا نهاد که‌ امروزه‌ به‌ مسجد و مدرسه‌‌ شیخ‌ عـبـدالـحـسـیـن‌ یـا مسجد آذربایجانی‌ها معروف‌ می‌باشد. شواهد همچنین‌ حاکی‌ است‌ که‌ پس‌ از قتل‌ امیر، شیخ‌ مباشرت‌ امور خانواده‌‌ وی‌ را بر عهده‌ داشت. 

علامه تهرانی و فتنه بابیه و بهائیه
شیخ‌ عبدالحسین، به‌ کمال‌ و کارآمدی‌ احکام‌ و قوانین‌ اسلامی‌ در جامعه‌‌ بشری‌ ایمان‌ راسخ‌ داشت‌ و معتقد بود که‌ «هرگاه‌ مدار دولت‌ و مملکت‌ داری‌ از روی‌ شریعت‌ مطهره‌ باشد... هیچ‌ فتنه‌ و فساد بر نیاید». بر همین‌ اساس، زمانی‌ که دید‌ «بدعت» باب‌ و بهاء، کیان‌ دین‌ را به‌ خطر افکند، با جدیت‌ تام‌ به‌ مبارزه‌ برخاست. قدیمترین‌ اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات‌ باب‌ و مریدانش‌ با محمدشاه‌ قاجار (پدر ناصرالدین‌ شاه) بود که فرصتی‌ تاریخی‌ برای‌ اظهار وجود و تبلیغ را از آنان‌ گرفت. کنت‌ دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه‌ در ایران می‌نویسد: «حاجی‌ شیخ‌ عبدالحسین‌ که‌ مردی‌ فقیه‌ و مجتهد و متدین‌ و متقی‌ است، فراست‌ و قضاوتهای‌ بی‌طرفانه‌اش‌ موجب‌ اعتماد همه‌ کس‌ شده‌ و طرف‌ احترام‌ عموم‌ است، به‌ شاه‌ و وزیر و بزرگان‌ مملکت‌ گفته‌ بود: آیا در نظر دارید که‌ به‌ جای‌ مذهب‌ کنونی، مذهب‌ جدیدی‌ که‌ هنوز نمی‌شناسید برقرار نمایید؟ ». 

روشن‌ است‌ که‌ برای‌ فقیه‌ تیزبینی‌ چون‌ شیخ‌ العراقین، بطلان‌ دعاوی‌ باب ـ با توجه‌ به‌ شواهد و دلایل‌ گوناگون، از آن‌ جمله: توبة صریح خود «باب‌« بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط‌ پیش‌ افتاده‌‌ ادبی‌ در الواح‌ صادره‌ از وی‌ ـ کاملاً‌ واضح‌ بود و آمدن‌ باب و جمعی‌ از مریدانش‌ به‌ پایتخت‌ به‌ عنوان‌ ملاقات‌ با سلطان، بیشتر فرصتی‌ برای‌ ابراز وجود و تبلیغات‌ مسلکی بود. خاصه‌ آنکه، احساس‌ می‌شد که‌ دستهای‌ مشکوکی‌ از درون‌ حکومت‌ (نظیر منوچهر خان‌ معتمدالدوله‌ حاکم‌ اصفهان) با اغراض‌ سیاسی‌ در پی‌ تقویت‌ فتنه، و ماهی‌ گرفتن‌ از آب‌ گل‌ آلودند... لذا هوشمندانه مانع‌ اجرای‌ این‌ سناریوی‌ خطرناک‌ گردید.

تهرانی در زمان‌ تبعید بهاء به‌ عراق، و تجمع‌ بابیان‌ در آن‌ سامان، در عراق‌ می‌زیست‌ و شاهد فعالیتهای‌ سوء آنان‌ بود. منابع‌ بهائی‌ تصریح‌ دارند که‌ بابیان‌ مهاجر، شبها به‌ دزدیدن‌ کفش‌ و کلاه‌ و پـول‌ و پـوشـاک‌ زوار شیعه‌ در اماکن‌ مقدسه‌ می‌پرداختند و به‌ اعتراف‌ خود حسینعلی‌ بهاء: «در اموال‌ ناس‌ مِن‌ غیر اذنٍ‌ تصرف‌ می‌نمودند و نهب‌ و غـارت‌ و سـفـک‌ دمـاء را از اعـمـال‌ حـسـنـه‌ می‌شمردند». علاوه، بین‌ خود بابیها نیز بازار آشوبگری‌ و آدمکشی‌ رونق‌ داشت‌ و به‌ قول‌ خواهر بهاء (عزیه‌ خانم) بهاء نیز در این‌ فجایع‌ بی‌دخالت‌ نبود.

اقدامات‌ شیخ ‌العراقین کینه شدید‌ سران‌ مسلک‌ باب‌ و بهاء، را بر ضد‌ وی‌ بر ‌انگیخته است. حسینعلی‌ بهاء در لوحی‌ که‌ به‌ نام‌ شیخ‌ صادر کرده‌ سخت‌ به‌ وی‌ تاخته‌ و او را «غافل‌ مرتاب» و عنصری‌ «مکار» می‌خواند و شوقی‌ افندی (نتیجه‌‌ دختری‌ بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامه‌ای‌ که‌ با عنوان‌ «لوح‌ قرن» از خود به‌جا نهاده، کراراً‌ شیخ‌ را با الفاظی‌ چون‌ «شیخ‌ خبیث» و «مردود دارین‌ و مبغوض‌ ثقلین» مورد هتک‌ و شتم‌ قرار داده‌ است.

مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین
مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین واقع در کوی عبدالحسین یا کوچه پامنار، از غرب به خیابان خیام و از شرق به بازار خیاط‌ها منتهی می‌شود. این مسجد مشتمل بر مقصوره، گنبد، دو مناره کوچک در ضلع جنوبی، طاق نماهای متناسب کوچک در جوانب دیگر و شبستانی در ضلع شرقی است.

از کاشی کاری‌های عالی دوره ناصرالدین شاه بهره بسیار دارد و از آثار برجسته عصر قاجار در تهران به شمار می‌رود، دارای دو شبستان است، یکی شبستان گرم خانه و دیگری شبستان پشت قبله. این شبستان‌ها به ویژه شبستان گرم خانه که در ضلع شرقی قرار دارد، مزین به مصقلی‌های کاشی، آجر و از طرح‌های ممتاز هنرمندان دوران قاجار است.

حاشیه زیلوهای شبستان زمستانی حاوی تاریخ ۱۲۷۸ ق و کتیبه شبستان بزرگ جنوبی و محراب آن دارای تاریخ ۱۲۸۵ ق است. ناگفته نماند در جنوب مسجد شاهزاده علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه، پسر فتحعلی شاه (در ۱۲۹۸ ق) منزل داشت. منزل شاهزاده اعتضادالسلطنه دری به شبستان مسجد شیخ عبدالحسین داشت و بعد نیز به شاهزاده عبدالصمد میرزا عزالدوله، برادر ناصرالدین شاه تعلق گرفت. در سال‌های اخیر آنجا خراب شد و تیمچه‌های سه گانه رحیمیه به جای آن ساخته شد که مرکز فروش فرش است.

در غرب مسجد، مدرسه شیخ عبدالحسین واقع است که منبت کاری آن از آثار ممتاز دوره قاجار به شمار می‌رود و روبروی در اصلی و در مدخل جنوبی سیدولی قرار دارد، مطابق کتیبه‌هایی که با خط نستعلیق و به صورت برجسته نوشته شده، این در به سال ۱۲۷۹ ق به فرمایش آقایوسف و به وسیله استاد نوروز تهرانی ساخته شده است. گشاده این در عالی بر این عالی مکان باشد.

صحن این مدرسه به شیوه چهار ایوانی است. اتاق‌ها و غرفه‌های محل سکونت طلبه‌ها را در اطراف صحن ترتیب داده‌اند. کاشی کاری‌های خشتی هفت رنگ خوش طرح و زیبای سردر مدرسه از آثار هنری شایان توجه این مدرسه است.

ویژگی تاریخی این دو بنا آن است که هر دو در کنار هم و در یک زمان ساخته شده‌اند و با توجه به کتیبه‌های موجود به نظر میرسد که بنای مسجد بیش از 15 سال به طول انجامیده است‌. 

سیدمحمد بهبهانی از ملازمان شیخ عبدالحسین از قول وی حکایت می‌کرد که میرزا آقاخان نوری صدراعظم که بعد از امیر بدین منصب رسیده بود، اصرار زیادی داشت که شیخ عبدالحسین تهرانی این مسجد و مدرسه را به نام او کند یا لااقل نام امیر را بر آنها نگذارد. او هم برای رضای خاطر صدراعظم آنها را به اسم خود خواند. سپس میرزا آقاخان نوری اصرار کرد مدرسه‌ای که در کربلای معلا جنب در سلطانی از ثلث اموال میرزا تقی خان ساخته بود به نام او کند، لذا برای اینکه از شر او خلاص بشود نام آن را صدر نامید. 

این بنا، به مسجد ترکها یا آذربایجانیها هم معروف است‌، چون آذربایجانیهای مقیم تهران در این مسجد تعزیه و دیگر مراسم‌های خود را بر پا می‌کنند. بنای مدرسه و چهار حجره ضلع غربی و قسمتی از خانه مدرس در ضلع شمال غربی مدرسه به واسطه احداث کوچه تخریب و ناقص شده ‌است. این مدرسه قبل از سال 1345 ه.ش‌، با نظارت اداره کل باستان شناسی مرمت شد و در سال 1357، نیز اضافاتی بر این بنا صورت گرفت. بعدها کتابخانه‌ جدیدی نیز در دو حجره شمال غربی احداث شده و پیش‌بینی سرویس‌ها در پشت ایوان غربی و تعویض حوض قدیمی‌ حیاط با یک حوض جدید سه پله‌ای در نظر گرفته شده است‌. هم اکنون این مدرسه به حوزه علمیه طلاب تبدیل شده ‌است‌.

وقف نامه‌ و نحوه اداره بنا
مسجد دو وقف نامه به تاریخ‌های ۱۲۷۶ ق و ۱۳۲۵ ق دارد. وقف نامه مورخ ۱۲۷۶ ق اشاره دارد به اینکه ۱۳ باب دکان واقع در راسته بازار جدید دارالخلافه تهران را، امیرنظام در زمان خود بنا کرده و گفته بود تا در سهم والده‌اش مقرر شود. امیر وصیت کرد که درآمدهای دکان‌های مادرش نیز به صورت مصالحه نامه به شیخ عبدالحسین تهرانی انتقال یابد. شیخ عبدالحسین نیز آنها را به همه شیعیان وقف کرد تا ثواب آن به روح مادر امیرنظام برسد.

در دوران قاجار و اوایل دوران رضاخان اداره مسجد و مدرسه یکی بود اما در اواخر دوره رضاخان از هم جدا شد و فعالیت شان مستقل است. در حال حاضر مسجد تحت نظر اداره اوقاف و به وسیله عده‌ای از هیئت امنای آن اداره می‌شود و مدرسه علمیه تحت نظر مشترک اوقاف و مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران اداره می‌شود. نزدیک به 110 طلبه در شیخ عبدالحسین درس می‌خوانند که بین 15 تا 20 نفر در هر پایه هستند. 

از جمله واعظان این مسجد می‌توان به سیدجمال واعظ اصفهانی (سخنران مشهور مشروطه)، میرزا اسدالله تبریزی حاج شیخ لطف الله  (معروف به دسته بنفشه)، سیدمحمد شیرازی معروف به سلطان الواعظین (نویسندة شب‌های پیشاور) و حاج سلطان (از واعظان قدیمی‌و معروف تهران که علیه رضاخان سخنرانی کرد و به همین دلیل از سوی مأموران شهربانی تعقیب و دستگیر شد) در این مسجد به وعظ می‌پرداختند.

از واعظان دهه‌های اخیر این مسجد می‌توان از حجت الاسلام شیخ حسینعلی راشد، آیت‌الله شیخ عباسعلی اسلامی، آیت‌الله محمدتقی فلسفی، آیت‌الله شهید مطهری، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای و آیت‌الله شیخ حسین نوری همدانی یاد کرد.

از مدرّسان پیشین این مسجد مرحوم حاج میرزا مهدی انگجی و مرحوم شهرستانی بودند. همچنین اسدالله بادامچیان از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی ‌در دوران نهضت امام از مدرسان ادبیات عرب این مدرسه بود.

از امامان جماعت این مسجد می‌توان از حاج شیخ ابراهیم امامزاده، زیدی، حاج شیخ محمدحسین خراسانی معروف به تربت، پسرش مرحوم آیت‌الله حاج شیخ ابوالفضل خراسانی و در حال حاضر فرزند وی حجت الاسلام حاج شیخ محسن خراسانی نام برد.

مهم‌ترین بزرگداشتی که در این مسجد برگزار شد مراسم ختم ستارخان، سردار ملی است. از دیگر بزرگداشت‌های برگزار شده در این مسجد، گرامیداشت مردم مسلمان لبنان به مناسبت حمله وحشیانه اسراییل به جنوب این کشور بود که با بزرگداشت شهدای قم و تبریز در روز پنج شنبه 10 فروردین 1357 همزمان بود.

دو کرامت از مرحوم شیخ عبدالحسین تهرانى
این دو کرامت منقول از مرحوم آیت‌الله بهجت است که معتقد بودند «ایشان کرامات ظاهره بسیارى داشته است»:
الف) زمانى ایشان از طرف مرحوم صاحب جواهر متصدى تعمیر و احیاى گنبد عسکریین (علیه‌السلام)، در سامرا مى‌شوند و در این رابطه مجاز بوده‌اند که از ثلث سهم امام یکى از خیّرین که چیزهاى مهمى را براى خیرات و مبرّات وصیت کرده بود، استفاده نمایند. روزى مرحوم شیخ عبدالحسین وسط مسجد متوکّل رفته، مى‌گویند: اینجا را حفر کنید. بعد از حفارى مى‌بینند سنگهاى مرمر عجیب و غریبى آنجا دفن شده است، آنها را در آورده و از همگى آنها در سامرا در قبه عسکریین (علیه‌السلام) استفاده کرده و تمام حرم را با آن سنگ‌ها فرش مى‌کنند.

ب) مرحوم شیخ عبدالحسین زمانى که متولى تعمیر قبّه و گنبد عسکریین (علیه‌السلام) در سامرا بوده‌اند روزى با اصحابشان به بغداد مى روند. وقتى در مقبره شیخ عبدالقادر نشسته بودند که رئیس دستگاه نقابت ایشان را مى‌بیند. با دیدن مرحوم شیخ عبدالحسین تصمیم مى‌گیرد از ایشان پذیرایى نماید. دستور مى‌دهد که براى شیخ قهوه درست کنند و به همراهان او هم قهوه بدهند. وقتى قهوه چى، قهوه را به شیخ مى‌دهد مرحوم شیخ یکصد لیره طلا به او مى‌دهد که به نقیب بدهد.
اصحاب و همراهان شیخ بسیار شگفت زده شده و به او مى‌گویند: چگونه به یک نفر مخالف در قبال یک قهوه این مقدار طلا مى‌دهید؟! مرحوم شیخ هیچ نمى گوید.

دو یا سه روز بعد خبر مى‌آورند که دو نفر از شیعیان را در سرحدّات (105) به حرم سَب (106) به خلفا گرفته‌اند و آنها را مى‌خواهند در بغداد اعدام کنند. مرحوم شیخ به محض اطلاع روى کاغذ ته سیگار آن کاغذ مختصرى که از ته سیگار باقى مى‌ماند خطاب به نقیب بغداد مى‌نویسد: این دو نفر را خلاص کنید! نقیب هم به محض دیدن آن کاغذ، آن را به شُرطه مى‌دهد که این دو نفر را خلاص کنند.
بعد از آزادى آن دو نفر، مرحوم شیخ به اصحابش گفته بود: پولى را که آن روز من به نقیب دادم خونبهاى این دو نفر بود.
منابع: دانشنامة بزرگ اسلامی، فهرس التراث، مساجد بازار تهران در نهضت امام خمینی، گلشن ابرار، کتاب اول.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۴۳
اعظم جلیلی

🔸🔸🔸🔸🔸🔸

حضرت آیت الله ضیاء آبادی:بزرگداشت شخصیت و مقام #شیخ_عبدالحسین_تهرانی کار بسیار خوب و ارزشمندی است 


#کنگره_شیخ_تهرانی



🆔 https://t.me/joinchat/AAAAAERx8LZEprCcMDd4Qw


🔵شمقدری؛ کارگردان طوفان شن: اثری درباره نهضت شیخ عبدالحسین تهرانی خواهم ساخت.


#کنگره_شیخ_تهرانی


🆔 https://t.me/joinchat/AAAAAERx8LZEprCcMDd4Qw

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۲۸
اعظم جلیلی


 

سیدحسن صدر می‌گوید: وی با شیخ هادی طهرانی صاحب محجةالعلماء خویشاوندی داشت. از پدرش اطلاعی در دست نیست، اما از برادرش شیخ محمد در مآثر وآثار و اعلام الشیعه فقط صرف اینکه یکی از علما بوده، یاد شده است. اما حاجی نوری در دارالسلام به مناسبت مطلبی که می‌خواست از اونقل کند، می‌گوید: «حدیث کرد مرا برادر امجد و ارشد شیخ العراقین الثقة النقة الشیخ محمد وفقه الله». از این عبارت هم بزرگواری او وهم اینکه تا حدود سال 1290 ق که تاریخ تألیف دارالسلام است، زنده بوده است، روشن می‌شود.

 واعظ کجوری نیز در روح و ریحان می‌نویسد:از وقتی که مدرسه و مسجد را ‌(طهران) بنا فرمودند، تولیت و رسیدگی به امور الزمه را با امامت مستقله به برادر بزرگوار خودجناب مستطاب عالم فاضل و مدقق کامل ملاذ االیتام وّ الارمله الاعز الامجد الاخ المواسی لاخیه المؤ ید الاسعد الشیخ محمد زاد الله فضله وکثر فی علماء الفرقه الناجییة مثله،تفو یض و وا گذار فرمودند.

از این عبارت معلوم می‌شود در سال تألیف روح و ر یحان (1295 ق بهبعد) ایشان در قید حیات بوده است.

مرحوم شیخ العراقین، دو دختر و پنج پسر داشت. همه یا سه نفر از پسران او اهل علم و مورد توجه بوده‌اند و پسر بزرگ او شیخ علی صاحب منظومه معراج المحبه میباشد که محدث قمی گاهی از اشعار این منظومه در منتهی االمال و نفس المهموم نقل کرده است.

عالمه طهرانی می‌نویسد: «شیخ علی و برادرش شیخ مهدی در سال 1288 ق کتابخانه پدر را وقف کرده‌اند» شاید مقصود این است

که وقف از ناحیه پدر را عملی کرده‌اند؛ و نام بقیه برادران به ترتیبشیخ احمد و شیخ شر یف و شیخ عیسی است. علامه طهرانی دو

 

پسر از فرزندان شیخ مهدی را به نام‌های محمدباقر متولد 1301 ق و محمدهادی، متولد 1310 ق را یاد کرده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۳۳
اعظم جلیلی


مسجد دو وقف نامه به تاریخ‌های ۱۲۷۶ ق و ۱۳۲۵ ق دارد. وقف نامه مورخ ۱۲۷۶ ق اشاره دارد به اینکه ۱۳ باب دکان واقع در راسته بازار جدید دارالخلافه تهران را، امیرنظام در زمان خود بنا کرده و گفته بود تا در سهم والده‌اش مقرر شود. امیر وصیت کرد که درآمدهای دکان‌های مادرش نیز به صورت مصالحه نامه به شیخ عبدالحسین تهرانی انتقال یابد. شیخ عبدالحسین نیز آنها را به همه شیعیان وقف کرد تا ثواب آن به روح مادر امیرنظام برسد.

نتیجه تصویری برای شیخ عبدالحسین تهرانی

در دوران قاجار و اوایل دوران رضاخان اداره مسجد و مدرسه یکی بود اما در اواخر دوره رضاخان از هم جدا شد و فعالیت شان مستقل است. در حال حاضر مسجد تحت نظر اداره اوقاف و به وسیله عده‌ای از هیئت امنای آن اداره می‌شود و مدرسه علمیه تحت نظر مشترک اوقاف و مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران اداره می‌شود. نزدیک به 110 طلبه در شیخ عبدالحسین درس می‌خوانند که بین 15 تا 20 نفر در هر پایه هستند. 

از جمله واعظان این مسجد می‌توان به سیدجمال واعظ اصفهانی (سخنران مشهور مشروطه)، میرزا اسدالله تبریزی حاج شیخ لطف الله  (معروف به دسته بنفشه)، سیدمحمد شیرازی معروف به سلطان الواعظین (نویسندة شب‌های پیشاور) و حاج سلطان (از واعظان قدیمی‌و معروف تهران که علیه رضاخان سخنرانی کرد و به همین دلیل از سوی مأموران شهربانی تعقیب و دستگیر شد) در این مسجد به وعظ می‌پرداختند.

از واعظان دهه‌های اخیر این مسجد می‌توان از حجت الاسلام شیخ حسینعلی راشد، آیت‌الله شیخ عباسعلی اسلامی، آیت‌الله محمدتقی فلسفی، آیت‌الله شهید مطهری، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای و آیت‌الله شیخ حسین نوری همدانی یاد کرد.

از مدرّسان پیشین این مسجد مرحوم حاج میرزا مهدی انگجی و مرحوم شهرستانی بودند. همچنین اسدالله بادامچیان از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی ‌در دوران نهضت امام از مدرسان ادبیات عرب این مدرسه بود.

از امامان جماعت این مسجد می‌توان از حاج شیخ ابراهیم امامزاده، زیدی، حاج شیخ محمدحسین خراسانی معروف به تربت، پسرش مرحوم آیت‌الله حاج شیخ ابوالفضل خراسانی و در حال حاضر فرزند وی حجت الاسلام حاج شیخ محسن خراسانی نام برد.

مهم‌ترین بزرگداشتی که در این مسجد برگزار شد مراسم ختم ستارخان، سردار ملی است. از دیگر بزرگداشت‌های برگزار شده در این مسجد، گرامیداشت مردم مسلمان لبنان به مناسبت حمله وحشیانه اسراییل به جنوب این کشور بود که با بزرگداشت شهدای قم و تبریز در روز پنج شنبه 10 فروردین 1357 همزمان بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۰
اعظم جلیلی



فرهنگ > دین و اندیشه - خبرگزاری حوزه نوشت:

مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین در خیابان پامنار تهران به وصیت مردی ساخته شده که همگان وی را در زمره یکی از مردان بزرگ ایران زمین در دو صده اخیر می‌شناسند. او در زمانه خویش مهر و وفا ندید و در حمام فین کاشان جان به جان آفرین تسلیم کرد.

میرزا تقی خان امیرکبیر وصیت کرد از یک سوم مالش زیرنظر «شیخ عبدالحسین تهرانی» که به شیخ العراقین نیز معروف است، مدرسه ای بسازند، برای آموزش و البته پرورش جوانان این مرز و بوم؛ شاید از میان آنان، پاک سرشتانی چون امیرکبیر دیگربار پای به عرصه وجود گذارد.

مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین، نزدیک به 165 سال پیش در یکی از محله های قدیمی جنوب شهر تهران به نام پامنار قد علم کرد و امروزه نیز طلبه ها در آن درس دین می گیرند تا اشاعه دهنده اسلام عزیز باشند. در کنار مدرسه، مسجدی به همان نام قرار دارد ، البته نسبت به مدرسه در نتیجه تعمیر، اصالت اولیه خویش را از دست داده است. مدرسه 20 حجره دارد و حیاطی سرسبز و باصفا. از دیگر مشخصات اینکه در یک طبقه و به صورت چهار ایوانی ساخته شده و ایوان غربی آن به گنبد خانه مسجد راه پیدا می کند.

موسس مدرسه

درست است که میرزا تقی خان امیرکبیر بانی اصلی مدرسه شیخ عبدالحسین است، اما کسی که مدرسه و البته مسجد مجاور آن را بنیان نهاد شیخ عبدالحسین تهرانی از فقیهان معروف دوران قاجار است.

ایشان شاگرد صاحب جواهر و یکی از چهار نفری است که مرحوم صاحب جواهر بر اجتهادشان گواهی داد. شیخ نزد امیرکبیر بسیار احترام و عزت داشت چنان که امور قضاییه و شرعیه را به ایشان ارجاع می داد. شایان توجه اینکه شیخ عبدالحسین تهرانی سخت با فرقه ضاله بهائیت مبارزه کرده و درباره آن، روشنگری می کرد.

چرا مدرسه به نام امیرکبیر نیست؟

به دلیل حساسیت های حکومت وقت نسبت به امیرکبیر، آیت الله تهرانی مجبور شد نام خود را بر مدرسه بگذارد. جالب و البته تأسف آور اینکه محل کنونی مدرسه، زمانی محل ساخت مشروبات الکلی بود تا اینکه با وصیت هوشمندانه امیرکبیر، چنین مرکز فسادی تبدیل به محل فراگیری علوم اسلامی شد. در کنار مدرسه، مسجد شیخ عبدالحسین که به آذربایجانی ها معروف است قرار دارد.

تولیت و مدیران مدرسه

حاج آقا سید باقر خسروشاهی از سلاله خندان بزرگ علم و سیادت خسروشاهی، تولیت مدرسه شیخ عبدالحسین تهران است. پدر ایشان پس از رفتنِ آیت الله انگجی که سال ها در مدرسه و مسجد، نماز اقامه می کرد به مدرسه شیخ عبدالحسین آمد که البته به پیشنهاد برخی از علمای نام آشنای زمان مانند مرحوم آیت الله نجفی شهرستانی بود. مدیر مدرسه حجه الاسلام رضا شریفی است. وی دانش آموخته همین مدرسه بوده و به دست تولیت آن ملبس شده است. اخوی ایشان، حجه الاسلام حسن شریفی معاون امور آموزش مدرسه است که در همین مدرسه و مروی درس خوانده و معم شده است.

اوضاع مدرسه در زمانه حکمرانی رضا خان

زمانی که رضا شاه بر قدرت مسلط شد در کنار تعدادی از اقدامات ضد دینی، برخی از مدارس علمیه را دچار آشفتگی کرد، از آن جمله مدرسه آیت الله شیخ عبدالحسین تهرانی است. آیت الله سید هادی خسروشاهی پدر تولیت فعلی مدرسه، تلاش بسیاری کرد تا این وضعیت را سامان دهد. چرا که تعدادی دانشجو مدرسه را در اختیار گرفته بودند و بعضاً حجره ها را به همدیگر می فروختند و در واقع مدرسه به خوابگاه دانشجویی تبدیل شد. سرانجام آقا شیخ هادی تصمیم میگرد حجره ها را بخرد و به طلبه ها و اگذار کند و مدرسه کم کم به هویت سابق خود باز گشت.

سابقه مبارزاتی مدرسه

از سال 54-1353 مدرسه یکی از مراکز ترویج انقلاب شد. در آن سال ها نماز جماعت بی نظیری برگزار می شد و صف های نماز تا دم در ورودی حیاط می رسید. یک سالی حضرت امام خمینی (ره) و یک سال آقای هاشمی رفسنجانی در ماه مبارک رمضان در این مسجد منبر رفتند. یک سالی هم نمایشگاهی از کتب مذهبی در آن برگزار شد.

طلبه ها و فعالیت های تحقیقی و فرهنگی

نزدیک به 110 طلبه در شیخ عبدالحسین درس می خوانند که بین 15 تا 20 نفر در هر پایه هستند. روند جذب طلبه ها در سال های اخیر به صورت سالانه 20 نفر بوده است. تلاش پیگیر برای قوام بخشی به بنیادهای علمی طلبه ها از دغدغه های اصلی کادر مدیریتی و اجرایی مدرسه است و به همین دلیل در سال های اولیه به طلبه ها فعالیت های تحقیقی ارایه نمی شود چرا که مبنایی ندارد طلبه تازه واردی که چندان در علوم دینی مهارت نیافته و عمیق نشده است، سراغ مقاله نویسی و کتاب نویسی برود.

یکی از حوزه های علمی فعال در مدرسه، بخش مشاوره آن باشد که توسط حجت الاسلام مالک برنامه ریزی و هدایت می شود. طلاب و البته مردم از این طریق می توانند پاسخ بسیاری از سوالات و شبهات خویش را دریافت کنند. همچنین کلاس های شبهه شناسی چند وقتی است که در این مدرسه دایر شده است
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۲۱:۳۱
اعظم جلیلی



آدرس: ایران - تهران - تهران خیابان خیام، بازار پاچنار

-/10 براساس 0 رای
۱۳۱۲
بار این صفحه دیده شده

مسجد شیخ عبدالحسین تهران یکی از آثار برجسته عصر قاجار با قدمتی ۱۲۰ ساله ست که شامل مقصوره، گنبد، دو مناره کوچکه. مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین در دوره ناصرالدین شاه و به وسیله شخصی به اسم شیخ عبدالحسین تهرانی، مشهور به شیخ العراقین و از ثلث اموال امیرکبیر در بازار تهران ساخته شد. ساخت این مجموعه، ۱۵ سال طول کشید و در ۱۲۷۰ ش ساخت این دو مکان به پایان رسید و اسم سازنده ش روی این دو مکان گذاشته شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۲۰:۵۷
اعظم جلیلی


از دارالشفا و صدر تا شیخ عبدالحسین و سپهسالار

قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: حکومت قاجاریان با روی کار آمدن آقامحمدخان قاجار آغاز گردید، به نحوی که وی پس از ستیز با سرکردگان و بازماندگان کریم خان زند و افشاریه و همچنین سرکوب گردنکشان ایالات، دولت متمرکز قاجار را تشکیل داد، دولتی که سال های حکومت آن مقارن گردیده بود با پیشرفت سریع جوامع غربی به ویژه در امر آموزش و پرورش.

به گزارش سرویس فرهنگی قدس انلاین علم و سوادآموزی در تهران دوره ی قاجار ابتدا از مکتب خانه ها شروع گردید ولی در اندک زمانی مدارسی به شکل و شیوه ی جدید جایگزین مکتب خانه ها گردید به نحوی که طی آمارگیری سال 1269 ﻫ.ق تعداد مدارس 19 باب، مکتب خانه ها 14 باب، چاپخانه 12 باب، صحافی و کتاب فروشی 28 باب معرفی شده بود و در سرشماری دوم یعنی در حدود سال های 1286 ﻫ.ق تعداد این مدارس به 35 باب افزایش یافته بود، به نحوی که جمعیت کل تهران در این سال با احتساب سپاهیان ساکن و حاضر در تهران در حدود 155736 نفر بود.
با وجود پایتخت قرار گرفتن تهران پس از حکومت قاجار در اندک زمانی مدارسی به سبک و سیاقی جدا از مکتب خانه ها ایجاد گردیدند که شاید اشاره به تعدادی از آن ها خالی از لطف نباشد، به نحوی که دکتر نورالله کسایی آن ها را چنین ذکر می کند.

مدرسه دارالشفاء
تاریخ بنای دارالشفاء به اوایل سلطنت فتحعلیشاه قاجار (1212- 1250 ق) برمی گردد. این مدرسه را نخست برای بیمارستان ساختند، از این رو به دارالشفاء معروف شد. از گزارش اعتمادالسلطنه چنین برمی آید که دارالشفاء پیش از مسجد جامع جدید دارالخلافه بنا گردیده. این مسجد که آن هم توسط این شاه قاجار ساخته شده در جنوب دارالشفاء قرار داشته است.
از فعالیت های درمانی و بیمارستانی دارالشفاء در روزگار فتحعلیشاه اطلاعی در دست نیست و نیز اینکه به دلایلی نامعلوم این مرکز درمانی به مدرسه تبدیل شده است. تا آغاز عصر ناصرالدین شاهی (1264- 1313 ق) نیز از استادان و دانشجویان دارالشفاء اطلاعاتی در دست نمی باشد.

مدرسه صدر
این مدرسه که از برکت استاد فرزانه و عارف گرانمایه اش آقا محمدرضا قمشه ای نامی جاودانه یافته است، به احتمال دومین مدرسه ساخته شده در تهران عصر قاجاران است که در انتساب به بانیش میرزا شفیع مازندرانی صدر اعظم عصر فتحعلی شاهی به مدرسه صدر معروف شد.
معتمدالدوله میرزا شفیع خان مازندرانی (م 1234 ق) که از 1214 ق پس از عزل حاج ابراهیم کلانتر شیرازی به وزارت در دستگاه فتحعلیشاه قاجار رسید، از سال 1220ق به مقام صدر اعظمی ارتقا یافت و تا آخر عمر این منصب را با لقب صدر بر عهده داشت. او در ضلع غربی جلوخان مسجد شاه مدرسه ی کوچک صدر را بنا کرد. این مدرسه که یکی از مهمترین مدارس تهران بود، در جلوخان مسجدشاه، به مساحت 1836 مترمربع قرار داشت.

مدرسه مروی
این مدرسه معروف در خیابان ناصریه و در بازارچه مروی بنا گردید. صحن آن مربع مستطیل و دارای حجره های متعدد و سه جایگاه تدریس و یک کتابخانه مشتمل بر کتب قدیمه بود و نیز اطاق هایش گنجایش اقامت و تحصیل 200 نفر را داشت.
بانی این مدرسه محمد حسین خان قاجار مروی ملقب به فخرالدوله یا فخرالملک (م4- 1233 ق) از رجال بزرگ قاجار و از ندیمان خاص فتحعلیشاه (1212- 1250 ق) بوده است و این مدرسه در انتساب به او به مدرسه خان مروی یا مدرسه فخریّه شهرت یافته است.
مدرسه در مدخل کوچه و بازارچه ای ساخته شد که در انتساب به خان مروی به کوچه و بازارچه مروی معروف شد. که هم اکنون در خیابان ناصر خسرو روبروی شمس العماره قرار دارد و دبیرستان بزرگ مروی در دوره های اخیر در زمین های موقوفه مدرسه روبروی مدرسه و مسجد خان مروی ساخته شد که هر دو هم اکنون دائر است.
بنای مدرسه که به احتمال در 1228ق آغاز شده بود در فاصله سال های 1231- 1232 ق به پایان رسید. در کتیبه بالای ایوان شمالی روبروی در ورودی مدرسه این نوشته به چشم می خورد: «قد تَمّ هذاالبنیان القوامة الارکان به توفیق الملک المُستعان فی ایام السُلطان الاَعظم وَ الخاقان الاَکبر السُلطان فَتحعَلیشاه قاجار سنه 1232» اما در این مصراع از بیت:
منشی طبع سبا از پی تاریخش گفت
که «مدرس سزد این مدرسه را ادریسی»
گویا پایان بنا در تاریخ 1231 ق می باشد.

مدرسه قاسم خان
بانی این مدرسه امیر محمد قاسم خان یا قاسم خان پسر سلیمان خان قاجار قوانلو از رجال بزرگ دربار ناصرالدین شاهی و پدر مهدعلیا همسر شاه بوده است. قاسم خان این مدرسه را در ارک سلطنتی یعنی در اندرونی کاخ های شاهی ساخته است. تاریخ بنای مدرسه قاسم خانی به اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (1264- 1313 ق) بازمی گردد. پس از قاسم خان به دستور مهد علیا فضای این مدرسه توسعه یافت و بر تعداد اتاق های درسی و مسکونی آن افزوده شد.

مدرسه شیخ عبدالحسین
این مدرسه را شیخ عبدالحسین تهرانی ملقب به شیخ العراقین (م 1286 ق) بنا بر وصیت میرزا تقی خان امیرکبیر از ثلث ما ترک او بنا کرد. شیخ عبدالحسین را، که مرحوم مصطفوی او را آذربایجانی مقیم تهران معرفی کرده از روحانیون پاکدامن و مورد توجه امیرکبیر بوده است. وی در سال 1270 ق پس از فاجعه قتل امیرکبیر که رابطه خاندان او با سلطنت قاجار گسست، از محل دو سوم ماترکی که بازماندگان امیر در تبریز در اختیارش نهاده بودند مسجد و مدرسه ای را در بازار ترک های تهران ساخت که مدرسه به نام خود شیخ عبدالحسین و مسجد از آن رو که آذری های مقیم تهران در ایام محرم مجالس سوگواری خود را در آن برپا می کردند به مسجد آذربایجانی ها معروف گردید.

مدرسه سپهسالار قدیم
این مدرسه به فاصله اندکی پس از مدرسه خان مروی در انتهای بازارچه مروی در محله حیات شاهی کوی عودلاجان و در شرق مدرسه مروی بنا شده است.
بنیان گذار این مدرسه میرزا محمدخان سپهسالار قاجار (4- 1283ق) صدر اعظم و دایی ناصرالدین شاه بوده است که در انتساب به او به مدرسه سپهسالار قدیم در برابر سپهسالار جدید (ساخته میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی) معروف گردید.
مدرسه سپهسالار قدیم فضایی فراخ و مشجر و شبستانی کشیده شرقی غربی دارد با ستون ها و سرستون های سنگتراش استوار که از نظر معماری از بناهای خوب سده سیزده هجری است.
محمدخان برای این مدرسه موقوفات قابل ملاحظه در نظر گرفته که به سبک مدرسه خان مروی استادان و طلاب شاغل به تحصیل و مقیم در آن از محل درآمد این موقوفات روزگار می گذراندند. بخشی از این موقوفات اکنون دایر است و طبق نص وقفنامه صرف نوسازی و حقوق متولی و مدرسان و امام جماعت مدرسه می شود.
این مدرسه کتابخانه ای نیز به بزرگی مدرسه مروی دارد. رسیدگی به کار کتابخانه و کتابدار طبق نظر واقف بر عهده مدرس مدرسه بوده است. حفظ و نگهداری و امانت دهی و زمان تحویل و شیوه کتابداری نیز که در وقفنامه به تفصیل ذکر شده از جمله وظایف کتابدار بوده است. اکنون نیز تعدادی از کتاب های خطی و چاپی باقی مانده و در کتابخانه موجود است.

مدرسه عالی سپهسالار
مدرسه سپهسالار یا مدرسه سلطانی یا ناصری (منسوب به ناصرالدین شاه) که در انتساب به واقف و بنیانگذار آن حاج میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی (م 1298 ق) و در برابر مدرسه سپهسالار قدیم به مدرسه سپهسالار جدید شهرت یافته (و پس از انقلاب نام شهید مطهری را بر آن نهاده اند) از مدارس بزرگ و عالی و باشکوه اواسط عصر ناصرالدین شاهی که در ضلع شرقی باغ بهارستان (میدان بهارستان از ساخته های همین سپهسالار) بنیاد گردید و بعدها با استقرار حکومت مشروطه مجلس شورای ملی را در شمال آن ساختند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۶ ، ۲۲:۰۲
اعظم جلیلی



شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین همسنگر امیرکبیر در مبارزه

شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین همسنگر امیرکبیر در مبارزه.

بهائیت در ایران : ایشان را با نام آیت‌‌الله حاج شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به " شیخ العراقین " میشناسند، این عالم بزگوار، (متوفی ۱۲۸۶ق) از فقیهان نامدار قرن ۱۳ق است و زمان اقامتش در کربلا جمعی کثیر از مردم آنجا از وی تقلید می‌کردند.(1) وی شاگرد برجسته‌ آیت‌‌الله «صاحب جواهر» بود و از ایشان اجازه‌ اجتهاد داشت.(2) صاحب جواهر، به اجتهاد ۴ تن از شاگردانش تصریح داشت که یکی از آنها شیخ عبدالحسین بود.(3) سخن چنین شخصیت سترگی درباره‌ شیخ العراقین، گواه رتبه‌ بلند وی در دانش و درایت دینی است. چنان که آیت‌الله میرزا حسین نوری (محدث نامدار شیعه) او را زبده‌ اعاظم محققین و نخبه‌ افاخم مدققین می‌خواند.(4)
به نوشته‌ اعتماد السلطنه (وزیر انطباعات عصر ناصری: تهرانی «مجتهدی بسیار فاضل و به قبول عامه نایل بود. در دولت عثمانی نیز اعتباری» قابل توجه داشت و «حکام عراق عرب او را حرمتی عظیم می‌نهادند.»(5) ناصرالدین شاه نظارت بر کار تعمیرات و تأسیسات ایران در عتبات عالیات، از جمله، توسعه‌ صحن مطهر سالار شهیدان علیه السلام، و تعمیر بنای آن را، به شیخ العراقین سپرده بود(6) و «از مراقبت و مواظبت» وی «در تعمیر گنبد منور... و نصب خشته ای طلایی شهر» رضایت تام داشت.(7) شاه او را در ۱۲۷۴ق برای تعمیر صحن مطهر ائمه‌ اطهار در کربلا و کاظمین و سامرا (علیهم السلام) مأمور کرد و او از ۱۲۷۴ تا ۱۲۸۶ (که در ۲۲ رمضان آن فوت کرد) به این کار اشتغال داشت. کتابخانه‌ شخصی او در کربلا به علت داشتن نسخه‌های نفیس، شهرت داشت.(8)
شیخ العراقین، مورد اعتماد و عنایت خاص امیرکبیر قرار داشت(9) و امیر، که از گوهرشناسان روزگار بود، علاوه بر ارجاع محاکمات شرعی دیوان به محضرش(10) ، «در مطالب مشکله و امور معضله با او مشورت» می‌کرد(11) عباس اقبال، با اشاره به «ارجاع محاکمات» از سوی امیر «به محضر جناب... شیخ العراقین»، می‌گوید: روز بروز «عقیده‌ او نسبت به جناب شیخ افزون می‌گردید».(12) سپس با نقل داستانی درباره‌ نحوه‌ آشنایی امیر با شیخ می‌افزاید: پس از آن آشنایی، امیر «همواره در ترویج شیخ اقدامات کافی نمود و روز به روز در عقاید او نسبت به شیخ می‌افزود تا آن که محل وثوق امیر شد و طرف مشاوره در بعضی از امور مشکله گردید».(13) به نوشته‌ فریدون آدمیت: در دوران صدارت امیر «همه‌ دعاوی که جنبه‌ شرعی داشت و به دیوانخانه رجوع شده بود، به محضر شیخ عبدالحسین احاله می‌گردید. داوری او قطعی بود. کنت دوگوبینو نیز از شیخ عبدالحسین به احترام یاد می‌کند؛ او را فقیهی بلند پایه و پاکدامن، و خونسرد و با فراست می‌شناسد».(14)
امیر حتی وصی خود را شیخ عبدالحسین قرار داد(15) و شیخ نیز، مدرسه و مسجد حاج شیخ عبدالحسین (واقع در بازار تهران) را از ثلث میراث امیر بنیان نهاد. مهدی بامداد می‌گوید: «شیخ العراقین از مجتهدین معروف، و به زهد و تقوی و مدیریت در کار شهرت زیادی داشت. شادروان... امیرکبیر با آن نظر دقیقی که در شناسایی مردم و به ویژه ملا‌ها داشت در بین تمام روحانیون زمان خود، او را وصی خویش قرار داد و شیخ العراقین هم از مال الوصایه‌ امیر شهید، مسجد و مدرسه‌ای عالی در تهران بنا نهاد که امروزه به مسجد و مدرسه‌ شیخ عبدالحسین یا مسجد آذربایجانی‌ها معروف می‌باشد».(16) شواهد همچنین حاکی است که پس از قتل امیر، شیخ مباشرت امور خانواده‌ وی را بر عهده داشت.(17)
شیخ عبدالحسین، به کمال و کارآمدی احکام و قوانین اسلامی در جامعه‌ بشری ایمان راسخ داشت و معتقد بود که «هرگاه مدار دولت و مملکت داری از روی شریعت مطهره باشد... هیچ فتنه و فساد بر نیاید».(18) بر همین اساس، زمانی که دید «بدعت» باب و بهاء، کیان دین را به خطر افکند، با جدیت تام به مبارزه برخاست. قدیمی ترین اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات باب و مریدانش با محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) بود که فرصتی تاریخی برای «اظهار وجود» و «تبلیغ» را از آنان گرفت. کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران، «حاجی شیخ عبدالحسین که مردی فقیه و مجتهد و متدین و متقی است، فراست و قضاوتهای بی طرفانه‌اش موجب اعتماد همه کس شده و طرف احترام عموم است، به شاه و وزیر و بزرگان مملکت گفته بود: آیا در نظر دارید که به جای مذهب کنونی، مذهب جدیدی که هنوز نمی‌شناسید برقرار نمایید؟...»(19)
روشن است که برای فقیه تیزبینی چون شیخ العراقین، «بطلان دعاوی باب» ـ با توجه به شواهد و دلایل گوناگون، از آن جمله: «توبه‌ صریح» خود باب بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط پیش افتاده‌ ادبی در الواح صادره از وی ـ کاملاً واضح بود و آمدن باب و جمعی از مریدانش به پایتخت به عنوان ملاقات با سلطان، بیشتر فرصتی برای «ابراز وجود» و «تبلیغات مسلکی» بود. خاصه آنکه، احساس می‌شد که دستهای مشکوکی از درون حکومت (نظیر منوچهر خان معتمدالدوله حاکم اصفهان) با اغراض سیاسی در پی تقویت فتنه، و ماهی گرفتن از آب گل آلودند... لذا «هوشمندانه» مانع اجرای این سناریوی خطرناک گردید.
ایشان در زمان تبعید بهاء به عراق، و تجمع بابیان در آن سامان، در عراق می زیست و شاهد فعالیتهای سوء آنان بود. منابع بهائی تصریح دارند که بابیان مهاجر، شبها به دزدیدن کفش و کلاه و پول و پوشاک زوار شیعه در اماکن مقدسه می پرداختند(20) و به اعتراف خود حسینعلی بهاء: «در اموال ناس مِن غیر اذنٍ تصرف می‌نمودند و نهب و غارت و سفک دماء را از اعمال حسنه می‌شمردند»(21)
علاوه، بین خود بابیها نیز بازار آشوبگری و آدمکشی رونق داشت و به قول خواهر بهاء (عزیه خانم) بهاء نیز در این فجایع بی‌دخالت نبود.(22)
اقدامات شیخ العراقین کینه شدید سران مسلک باب و بهاء، را بر ضد وی بر انگیخته است. حسینعلی بهاء در لوحی که به نام شیخ صادر کرده سخت به وی تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصری «مکار» می‌خواند!(23) و شوقی افندی (نتیجه‌ دختری بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامه‌ای که با عنوان «لوح قرن» از خود به جا نهاده، کراراً شیخ را با الفاظی چون «شیخ خبیث» (24) و «مردود دارین و مبغوض ثقلین»(25) مورد هتک و شتم قرار داده است
پانوشت:
1- برای نمونه ر.ک، اظهارات ابوالقاسم افنان، مورخ بهائی، در عهد اعلی...، ص ۳۸۸ و ۳۹۰؛ مجله‌ «پیام بهائی»، ش ۲۹۶، ژوئیه ۲۰۰۴، «یادداشت ماه».
2- معارف الرجال، شیخ محمد حرزالدین، ۲ / ۳۴.
3- الکرام البرره‌، شیخ آقا بزرگ تهرانی،۲ / ۷۱۳؛ معارف الرجال، ۲ / ۳۵.
4- معارف الرجال، ۲ / ۱۱۲.
5- مکتوبات، اعلامیه‌های... شهید شیخ فضل‌الله نوری، محمد ترکمان، ص ۴۴۹.
6- چهل سال تاریخ ایران... (المآثر و الاَّثار)، به کوشش ایرج افشار، ۱ / ۱۸۹. درباره‌ شیخ عبدالحسین، همچنین، ر.ک، ریحانه الادب، علامه خیابانی، ۳ / ۳۲۹.
7- ریحانه‌ الادب، ۳ / ۳۲۹ و نیز: معارف الرجال، ۲ / ۳۵.
8- روزنامه‌ ناصرالدین شاه به خراسان، علینقی حکیم الممالک، ص ۴۷۰.
9- نامه‌های امیر کبیر به انضمام رساله‌ نوادر الامیر، تدوین سید علی آل‌داود، ص ۳۱۶.
10- بامداد به «ارادت» میرزا تقی خان امیرکبیر نسبت به شیخ تصریح دارد (شرح حال رجال ایران، ۶ / ۹۴).
11- امیرکبیر و ایران، آدمیت، ص ۳۰۸ و ۳۴۳.
12- ر.ک، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، همان، ص ۸۲.
13- میرزا تقی خان امیرکبیر، ص ۱۶۸.
14- همان، صص ۱۷۱-۱۶۸.
15- امیر کبیر و ایران، ص ۳۰۸. نیز ر.ک، ص ۳۴۳ و ۱۰۳.
16- همان، ص ۳۰۸؛ میرزا تقی خان امیرکبیر، ص ۱۶۸ و ۳۶۸.
17- شرح حال رجال ایران...، ۲ / ۲۴۴ -۲۴۳. نیز ر.ک، همان: ۶ / ۹۴ و ۱ / ۲۲۱ -۲۲۰؛ چهل سال تاریخ ایران...، ۱ / ۱۸۹؛ مجموعه‌ اسناد و مدارک فرخ خان، به کوشش کریم اصفهانیان، ۲ / ۳۶۷ -۳۶۶.
18- میرزا تقی خان امیر کبیر، صص ۳۷۴-۳۷۳، نامه‌ مادر امیر. همچنین برای مشاهده‌ وقفنامه‌ای از مادر امیر که در آن از شیخ‌‌العراقین یاد شده ر.ک، گنجینه‌ اسناد، سال ۳، دفتر ۲ و ۳، صص ۱۱۱-۱۰۷.
19- اندیشه‌ ترقی...، فریدون آدمیت، ص ۱۰۳.
20- سیاستگران دوره‌ قاجار، خان ملک ساسانی، چاپ آل داود، صص ۳۴۴- ۳۴۵.
21- قرن بدیع، شوقی افندی، ۲ / ۱۰۷ -۱۰۶.
22- مائده‌ آسمانی، اشراق خاوری، تهران ۱۳۲۷ش، ۷ / ۱۳۰.
23- داستانهایی از حیات عنصری جمال اقدس الهی، علی‌‌اکبر فروتن، موسسه‌ ملی مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع، ص ۱۷؛ عهد اعلی...، ص ۵۱۴.
24- برای نوشته‌ بهاء ر.ک، همان، ص ۵۶۸ و نیز ص ۵۱۵.
25- توقیعات مبارکه‌ حضرت ولی امر، لوح قرن احباء شرق، مؤ‌سسه‌ ملی مطبوعات امری، ۱۲۳

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۲:۲۲
اعظم جلیلی


امیرکبیر.jpg

میرزا محمد تقی‌خان فراهانی (۱۲۲۲-۱۲۶۸ق.) مشهور به امیرکبیر، صدراعظم‌ ایران در دوره ناصرالدین‌شاه قاجار. وی در دوره صدارت سه سال و سه ماه (۳۹ ماهه) خود، اصلاحاتی را در زمینه‌های آموزشی، اجتماعی و سیاسی ایران آغاز کرد. امیرکبیر دارُالفُنون را بنیان نهاد، مسائل قضایی را به عالمان دینی سپرد، مسجد و مدرسه دینی ساخت، بست نشینی در بیوت علما و تعزیه خوانی را محدود و شورش بابی‌ها را سرکوب کرد. او با دسیسه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد و در حمام فین به دستور شاه به قتل رسید. قبر وی در حرم امام حسین(ع) است.

زندگی نامه

تمبر سال روز رحلت امیر کبیر در سال ۱۳۶۴ش چاپ شده است

میرزا محمدتقی‌ خان (۱۲۲۲ هجری) فرزند «کربلایی قربان» متولد یکی از محله‌های «اراک» بود. پدرش در خانه «میرزا‌عیسی قائم‌مقام اول» به آشپزی اشتغال داشت. میرزا‌تقی‌خان پس از پدرش در دستگاه قائم‌مقام ثانی سمت پدر را حفظ کرد. میرزا تقی‌خان در ابتدای جوانی منشی و محرم اسرار «میرزا عیسی» ملقب به میرزا بزرگ پدر قائم‌مقام ثانی بود و بعد از فوت وی در خدمت پسرش درآمد و به‌ شغل کتابت مشغول شد و تا سال ۱۲۴۴ق. که قائم مقام او را به همراهی «خسرو میرزا» پسر ولیعهد به روسیه فرستاد، به منشی‌گری مشغول بود و پس از بازگشت از روسیه به لقب «مستوفی نظام» ملقب گردید. وی در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به مقام صدارت اعظمی و به دامادی خاندان سلطنت رسید. او با عزت الدوله خواهر ناصرالدین شاه ازدواج کرد.[۱]

تحولات مهمی در زمان وی در شئون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی‌ و اجتماعی کشور رقم خورد؛ از جمله سنگ بنای مدرسه «دارالفنون» در اوایل سال ۱۲۶۶ق. به دست وی گذاشته شد و در روز یکشنبه پنجم ربیع‌ الاول سال ۱۲۶۸ق. از طرف ناصرالدین‌ شاه و رجال دولت گشایش یافت. مخالفان امیرکبیر اقدامات بسیاری علیه او انجام دادند و نزد شاه جوان قاجار از وی به بدگویی پرداختند و او در نهایت برکنار، تبعید و به قتل رسید.[۲]

اقدامات و اصلاحات

سیاست‌های دینی و مذهبی

گفته‌اند که امیرکبیر به لحاظ مذهبی، فردی مقید و معتقد بوده است. او ظواهر مذهب تشیع را که مذهب رسمی کشور بود، حرمت می‌گذاشت و احترام علمای دین را محفوظ می‌داشت ولی با برخی از رفتارهای دینی ایرانیان موافق نبود. به گفته­ اعتضادالسلطنه امیرکبیر زهد خشک را استهزاء می‌کرد. پاره‌ای از سیاستهای دولت وی نسبت به روحانیان را ناشی از دیدگاه وی در ضرورت کاستن اقتدار و نفوذ برخی از روحانیون شمرده‌اند. این سیاست، متوجه امام­ان جمعه‌ و شیخ­ الاسلام‌هایی بود که در افکار قاطبه­ مردم نفوذ داشته، مروج برخی از تفکرات بودند که به زعم امیر خرافه و کهنه ­پرستی به حساب می‌آمدند. از سوی دیگر، خانه و بیت این گروه از روحانیان، مصون و جای تحصن بود و از این راه اعمال قدرت و در سیاست مداخله می‌کردند. امیر چنین حق و مسئولیتی برای روحانیان نمی‌شناخت. به­ علاوه، نفوذ و رویه­ آن‌ها را مانع برخی از اصلاحات می‌دانست. امیر با توقیف و تبعید برخی از روحانیان متنفذ تبریز و منع بست و جلوگیری از تعزیه‌خوانی این سیاست را دنبال کرد.[۳]

امیرکبیر چند مسجد و مدرسه دینی ساخت؛ از جمله مدرسه شیخ عبدالحسین در بازار تهران. او ساختمان امام‌زاده زید تهران را بنا کرد و طی یک دستور چاپخانه‌ها را از چاپ آیات قرآنی بر کاغذهای باطله منع کرد تا مبادا به قرآن اهانت گردد. در این دوره، در برخی از مناطق اراذل و اوباش مست کرده و عربده می‌کشیدند و زنان و دختران پس از غروب آفتاب از ترس حمله آن‌ها جرأت بیرون آمدن از خانه را نداشتند. گاهی اوقات مردان مست در چهارسوق‌ها قمه خود را از غلاف بیرون می‌کشیدند و عبور و مرور را قطع می‌کردند. امیر در دوره صدارت خود میگساری را ممنوع کرد و مجازات‌های سختی برای قانون شکنان در نظر گرفت.[۴]

مبارزه با فرقه‌گرایی و انحرافات دینی

نوشتار اصلی: بابیت
  • علی محمد باب در سال (۱۲۶۰ه. ق) یعنی اواخر سلطنت محمدشاه، ادعای مهدویت کرده و جماعتی را پیرو خود گردانید. در پی شورش‌هایی که در دوران امیر کبیر به وقوع پیوست، باب به دستور امیرکبیر کشته شد، اما بابی­‌های یزد، کرمان، زنجان و مازندران از قتل باب باخبر شده و به خون خواهی او قیام کردند حتی مصمم شدند که امیرکبیر و ناصرالدین شاه را به قتل برسانند. امیر با سرعت تمام شورش‌ها را خواباند.[۵]
  • یکی از کارهای امیر شکستن بست نشینی بود که گاه به وجهه مذهبی کشور آسیب می‌رساند. در آن زمان در ایران معمول بود عناصر شرور و آشوب ­طلب و جانی برای فرار از مجازات به سفارت­خانه‌های خارجی یا به خانه مجتهدین یا حرم حضرت عبدالعظیم و حرم حضرت معصومه در قم پناهنده می‌شدند، امیرکبیر با صدور فرمانی در ۱۲۶۶ق اساس بست­ نشینی را از بین برد و به عمال دولت دستور داد هر مجرمی را در هر کجا که باشد دستگیر کرده و به مجازات برسانند.[۶]

سیاست مالی

کاستن از مخارج دولت از برنامه‌های جدی امیرکبیر بود. او هیأتی از مستوفیان(مسئولان دریافت مالیات) را تحت­ نظر مستوفی­ الممالک آشتیانی (وزیر استیفاء) تشکیل داد. این هیأت پس از رسیدگی‌های لازم، کمبود عایدات را نسبت به هزینه‌های مستمر، یک ­میلیون تومان تشخیص داد. امیرکبیر برای خاتمه دادن به بحران مالی و متوازن ساختن عایدات خزانه دستور داد به تناسب از حقوق و مقرری کارکنان دولت کاسته شود و این عمل را از حقوق خود گرفته تا کوچک­‌ترین مستخدمین اجرا کرد. علاوه ­بر آن مستمری‌های سنگین شاهزادگان، علما، سادات و متنفذین را قطع کرد و برای شاه مقرری ماهانه‌ای در حدود هزار تومان تعیین نمود.[۷]

برنامه دیگر دیگر امیرکبیر سامان دادن به عایدات بود. او مالیات عقب­‌افتاده حکام ولایات و خوانین محلی را وصول کرد و زمین‌های مزروع را از نو مورد ارزشیابی قرار داد؛ زیرا آخرین بار ۸۰ سال پیش از آن در زمان کریم­ خان زند اراضی را ارزشیابی کرده بودند و از آن وقت تغییر فاحشی در قیمت زمین و دیگر اموال منقول رخ داده بود.[۸]

امور نظامی و امنیتی

تشکیل ارتش نوین

امیرکبیر و جمعی از رجال قاجار در کنار ناصرالدین شاه.

امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یک مدرسه­ نظامی در تهران تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بی‌طرف برای تعلیم افسران استخدام کرد.[۹] لباس نظامیان را متحدالشکل کرد. این لباس شبیه لباس نظامیان اطریشی بود. او برای تأمین اسلحه­ مورد نیاز چند کارخانه اسلحه سازی در اصفهان، شیراز و تهران به راه‌انداخت. بنای عمارت توپخانه به دستور امیرکبیر در سال ۱۲۶۷ق آغاز شد. ساختمان سربازخانه‌ها در خارج از شهر‌ها و بنای قراولخانه‌ها در داخل شهر‌ها و سر راه­‌ها، شروع به ساختن شد. از دیگر اقدامات، ساختن قلعه‌های نظامی در محل‌های سوق­‌الجیشی و ایجاد پادگان‌های دائمی بود.[۱۰] از دیگر اصلاحات امیرکبیر، تشکیل نیروی دریایی در خلیج فارس و خریداری کشتی از دولت انگلیس بود.[۱۱]

نظام اطلاعاتی و امنیتی

در دولت امیرکبیر دستگاه خفیه­‌نویسی و اطلاعاتی نسبتا وسیع و منظم بود. امیر ماموران بسیاری گماشته بود تا گزارش‌های منظمی از آنچه در شهرها و ولایات و دستگاههای دیوانی و لشکری و حتی سفارتخانه‌های خارجی می‌گذشته، مستقیم برای او فرستند. دستگاه اطلاعاتی امیرکبیر در سه جهت اصلی کار می‌کرده است: ۱- خبرگیری از وضع ولایات و فعالیتهای مأموران دیوانی و لشکری به خصوص برای جلوگیری از رشوه­‌گیری و نیز جلوگیری از تعدی مالیاتی و دستبرد به حقوق طبقه روستائی؛ ۲- گزارش وقایع شهری به ویژه از لحاظ نظم و امنیت عمومی؛ ۳- مراقبت از فعالیت سفارتخانه‌های خارجی در تهران.[۱۲]

امور قضایی و برخورد با جرم

اصلاحات امیرکبیر نظام دادگستری ایران را در چند جهت پوشش داد: اصلاح محضر شرع، بنای دیوان­خانه عدالت، رسیدگی به دادخواهی مردم علیه دولت، آئین جدید دادخواهی اقلیت‌های مذهبی،[۱۳]و برانداختن رسم شکنجه متهم و مجرم.[۱۴]

قضاوت میان مرافعات و منازعات مردم و رسیدگی به جرم، در دوره امیرکبیر به عالمان دینی و مجتهدان بزرگ سپرده شد. گفته‌اند که او در اجرای احکام طبق شرع و قانون، بسیار حساس بود، چنانکه نقل شده است که وقتی خادم امیرکبیر را نزد شیخ عبدالرحیم بروجردی قاضی محکمه بردند، شیخ پس از احراز جرم به امیر کبیر نوشت، او مجرم است شما به مصلحت خود با او برخورد کنید. امیرکبیر بدین رو که شیخ بروجردی در اجرای حکم، او را ملاحظه کرده، وی را عزل و شیخ عبدالحسین تهرانی را به جایش منصوب نمود.[۱۵]

اخلاق و کردار مدنی

امیرکبیر به مبارزه با نادرستی و رشوه ­خواری پرداخت. رشوه ­خواری به مفهوم کلی شامل پیشکش (وزیران و بزرگان می‌دادند و می‌گرفتند)، مداخل (دیوانیان می‌گرفتند) و سیورسات (لشکریان می‌گرفتند) می‌شد؛ که امیرکبیر همه را ممنوع اعلام کرد. هرزگی و قمه‌کشی و لوطی­ بازی هم در شهر‌ها رواج داشت که امیرکبیر سعی در کنترل آن‌ها کرد. مسؤلیت امنیت شهر‌ها به عهده قراولخانه سپرده شد. همچنین القاب دیوانی را حذف کرد.[۱۶]

امور شهر و خدمات شهری

دارالفنون.jpg

امیرکبیر در این مورد کارهای زیادی انجام داد. آبله­ کوبی (واکسن زدن) را در سر تا سر ایران مرسوم ساخت و رساله‌ای در این باب از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه و چاپ کرد و آبله­ کوبانی به نواحی مرزی (برای مسافران تازه وارد) و ولایات فرستاد. آفت دیگر وبا بود که غیر از مقاله‌هایی که در وقایع­الاتفاقیه نوشته می‌شد، جزوه­ «قواعد معالجه وبا» راجع به چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن نوشته شد و میان روحانیون و سر‌شناسان محله‌های شهر پخش شد و به ­علاوه برای محافظت ممالک محروسه (شهر‌ها و ایالات کشور) از آلودگی وبا، در مرز‌ها قاعده­ قرنطینه گذارده شد که مسافران را چند روز در آنجا نگاه دارند و دود بدهند و بعد روانه شوند. تأسیس مریض­خانه با توانایی درمان ۴۰۰ بیمار و مجهز به داروخانه، ارسال پزشک به ولایات، دادن تصدیق طبابت به پزشکان، جمع آوری گدایان، رفع کم آبی تهران از طریق جاری کردن رودخانه کرج به شهر، تأسیس چاپارخانه برای نامه‌های پستی، ایجاد تذکره­ چاپی برای مسافرت ایرانیان، قانون بلیط دروازه برای مسافرت از تهران برای حفظ امنیت، ساختن بنای تیمچه (سرای اتابکیه)، بازار امیر، میدان توپخانه، عمارت توپخانه و سبزه ­میدان در تهران و آثار دیگر در اصفهان از دیگر اقدامات بود.[۱۷]

دانش و فرهنگ جدید

  • تأسیس دارالفنون:

با توجه به نتایج و رفتار بد زعمای دولت انگلیس نسبت به شاگردانی که در زمان عباس­ میرزا و سپس در دوره­ محمدشاه برای تحصیل به انگلیس اعزام شده بودند، امیرکبیر چنین تشخیص داد که تأسیس مدرسه‌ای در خود کشور و استخدام معلم از خارج با صرفه‌تر و مفید‌تر خواهد بود. به ­همین منظور در سال ۱۲۶۶ق مقدمات افتتاح مدرسه‌ای که در آن جوانان ایرانی بتوانند با علوم جدید و صنایع اروپایی آشنایی پیدا کنند فراهم ساخت تا در آنجا مانند مدارس پلی­تکنیک آن زمان تمام علوم و صنایع و فنون نظامی تدریس شود. به ­همین مناسبت اسم مدرسه را دارالفنون گذاشت. در سال اول تأسیس مدرسه مطابق شرح وقایع ­التفاقیه ۱۰۵ نفر شاگرد داشته و در هفت رشته به قرار زیر مشغول تحصیل بودند. ۲۶ نفر توپخانه، ۲۰ نفر طب، ۲۰ نفر پیاده نظام، ۵ نفر سواره نظام، ۱۲ نفر مهندسی، ۷ نفر داروسازی، ۵ نفر معدن­‌شناسی.[۱۸]

تصویری از روزنامه وقایع التفاقیه.
  • روزنامه­ وقایع­ التفاقیه:

امیرکبیر برای بیداری افکار و اطلاع مردم از جریان امور مملکتی تصمیم گرفت روزنامه‌ای در تهران دایر نماید. به­ دستور امیر روزنامه وقایع ­التفاقیه تأسیس یافت. اولین شماره­ی آن در روز جمعه ۵ ربیع­ الثانی۱۲۶۷ق در تهران به اسم روزنامچه­ اخبار دارالخلافه تهران منتشر شد ولی شماره­ دوم بنام روزنامه­ وقایع ­التفاقیه انتشار یافت و بعد‌ها تحت عناوین روزنامه­ دولت علیه­ ایران، روزنامه­ ایران، روزنامه­ رسمی دولت ایران طبع و توزیع گردید.[۱۹]

سیاست‌های اقتصادی

صنعت جدید

امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی ‌برده بود و یکی از مواد مهم برنامه­ او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشه­ی امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانه‌های مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعت­کاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسه­ دارالفنون استادان معدن­‌شناس از اطریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمی‌کرد.[۲۰]

کشاورزی

ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان دو عامل اصلی ترقی کشاورزی بود. با برانداختن آئین کهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد کشاورزی افزایش یافت و کشت محصولات تازه‌ای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانه­ کرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج کشت نیشکر، بنای سد تازه­ گرگان، و زراعت پنبه­ آمریکایی از دیگر کارهای امیرکبیر است.[۲۱]

اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار

محور سیاست امیر را حمایت اقتصاد ملی می‌ساخت. جوهر اندیشه­ اقتصادی او این بود که صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار کالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زاده­ شده­ طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلکه شکست سیاسی نظام سرمایه­ داری انگلیس و روس آن­را بر ما تحمیل کرده بود. ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه کشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشکیل می‌داد اما از نظر کیفیت و کمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. که امیر جلوی این وادرات بی‌رویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه کالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یک میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن کاسته شد و در سال۱۲۶۷ هنگام صدارت امیرکبیر به نصف آن تقلیل یافت.[۲۲]

تبعید و قتل

حمام فین کاشان، محل قتل امیرکبیر

اصلاحات امیرکبیر موقعیت برخی از سفارتخانه‌ها و درباریان را متزلزل کرد و آن‌ها به امیرکبیر تهمت زدند که انگیزه سلطنت دارد از این رو خواستار عزل وی شدند. همراهی مهدعلیا مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری با مخالفین نیز در عزل او موثر بود. این‌چنین بود که آنان ناصرالدین شاه را تحت تاثیر قرار دادند و با این استدلال که امیر قصد توطئه علیه شاه را دارد وی را به عزل امیرکبیر ترغیب کردند. از این رو، حکم عزل امیرکبیر در روز ۱۹ محرم سال ۱۲۶۷ هجری قمری به وی ابلاغ شد. چهار روز پس از آن، میرزا آقاخان نوری به سمت صدارت منصوب شد.

امیرکبیر دو روز پس از عزل در بیست و پنج محرم سال ۱۲۶۸ هجری قمری به کاشان تبعید شد و در هجدهم دی ‌ماه ۱۲۳۰ هجری شمسی در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستانش به قتل رسید.[۲۳] به روایت میرزا محمدجعفرخان، حقایق‌نگار خورموجی در کتاب مشهور «حقایق‌الخبار ناصری» پیکر امیر را روز بعد از قتل ابتدا در گورستان «پشت مشهد» کاشان دفن کردند اما چند ماه بعد، با تلاش همسرش عزت‌الدوله، پیکر امیرکبیر را به کربلا حمل کردند و در اتاقی که در آن به سوی صحن امام حسین(ع) باز می‌شود به خاک سپردند.[۲۴]

پانویس


  • رضوی‌نژاد، ۱۳۷۷ ص۱۹-۲۱.

  • رضوی‌نژاد، ۱۳۷۷ ص۱۹-۲۱.

  • ینا، علی‌اکبر؛ تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، ۱۳۴۸، ص۱۷۹.

  • نک: اکبر هاشمی رفسنجانی، امیر کبیر چاپ دوازدهم، قم جامعه مدرسین، ۷۳ ص۱۲۶.

  • محمدامیر شیخ نوری، فراز و فرود اصلاحات در عصر امیرکبیر، ص۴۴۸.

  • بینا، علی‌اکبر؛ تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، ص۱۷۹-۱۸۰

  • مدنی، سید جلال­الدین؛ ۱۳۶۵، ج ۱، ص۲۳۲.

  • آدمیت، فریدون؛ ۱۳۴۸، ص۲۶۱-۲۸۹.

  • هوشنگ مهدوی، عبدالرضا؛ ۱۳۵۵، ص۲۶۵.

  • آدمیت، فریدون؛ ۱۳۴۸، ص۲۹۹-۲۸۰.

  • اقبال آشتیانی، عباس؛ میرزا تقی­ خان امیرکبیر، ۱۳۴۰. ص۱۹۷.

  • روشنی زعفرانلو، قدرت­ الله؛ ۱۳۵۴. ص۷۸-۶۹.

  • آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران. ص۳۰۰-۳۰۹.

  • رضاقلی، علی؛ جامعه ­شناسی نخبه­ کشی، ۱۱۲-۱۲۱.

  • اکبر هاشمی رفسنجانی، امیر کبیر چاپ دوازدهم، قم جامعه مدرسین، ۷۳، ص۱۳۲.

  • نیز آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، صص ۳۲۳–۳۱۰.

  • آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، صص ۳۳۷–۳۲۴.

  • آدمیت، فریدون؛ امیبرکبیر و ایران، ص۳۷۱–۳۶۲.

  • آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، ص۳۸۰-۳۷۲.

  • آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، ص۳۹۵–۳۹۱.

  • آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، ص۴۱۴.

  • بینا، علی‌اکبر؛ تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، ص۱۳۴۸.

  • (رضوی‌نژاد، ۱۳۷۷ صص۱۹-۲۱).

  • منابع

    • رضوی‌نژاد، میرابوطالب، چهار سیاستمدار ملی و متقی نام آور ایران (امیرکبیر، میرزا کوچک خان، دهخدا، دکتر مصدق)، تهران، گوتنبرگ، ۱۳۷۷.
    • اقبال آشتیانی، عباس؛ میرزا تقی­ خان امیرکبیر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۰.
    • سید جلال­ الدین؛ تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۵، ج ۱.
    • هوشنگ مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران از صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، کتاب سیمرغ، ۱۳۵۵.
    • آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، ۱۳۴۸.
    • روشنی زعفرانلو، قدرت­ الله؛ امیرکبیر و دارالفنون، تهران، انتشارات کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، ۱۳۵۴.
    • شیخ نوری، محمدامیر، فراز و فرود اصلاحات در عصرامیرکبیر، سازمان انتشارات فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۶.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۷
    اعظم جلیلی


    نخستین همایش ملی «شیخ عبدالحسین تهرانی» در چهار بخش آثار علمی، آثار ادبی، آثار هنری و آثار مجازی اعلام فراخوان کرد.

    فراخوان کنگره ملی «شیخ عبدالحسین تهرانی»به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از روابط عمومی همایش ملی شیخ عبدالحسین تهرانی، دبیرخانه همایش ملی «شیخ عبدالحسین تهرانی» با هدف آشنایی بیشتر با ابعاد شخصیتی و سیره عالم واقف شیخ عبدالحسین تهرانی، معرفی آثار فاخر و ارزشمند این عالم، نمودار ساختن زوایای پنهان شخصیتی ایشان، لزوم آشنایی و ارتباط بیشتر نسل جوان با آستان‌های متبرکه و حیات فکری سیاسی علمای قدیم و در نهایت الگوگیری از سیره شخصیتی عالمای بزرگ شیعه در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فراخوان این همایش را اعلام کرد.

    علاقه‌مندان به شرکت در این همایش تا ۱۵ دی فرصت خواهند داشت تا آثار خود را از طریق سایت همایش به نشانی irconference.ir به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند.

    عالم واقف عبدالحسین تهرانی شیخ العراقین (درگذشته ۱۲۸۶ ق) از فقهای قرن سیزدهم، مورد اعتماد و وصی امیرکبیر، از مبارزین علیه بابیت و بهاییت و از پیشگامان بازسازی عتبات عالیات عراق بوده است که در آن دوران مکان مقبره مختار ثقفی نیز توسط ایشان کشف شد.

    وی از شاگردان برجسته صاحب جواهر بود.

    همچنین شیخ تهرانی معتقد به کارآمدی احکام و قوانین اسلامی در جامعه بود از این رو دعاوی شرعی که به دیوانخانه ارجاع شده بود، از سوی امیرکبیر به وی محول گشت.

    نخستین همایش ملی شیخ عبدالحسین تهرانی به همت اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران، بهمن در تهران برگزار خواهد ش
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۶
    اعظم جلیلی