جلوهِ ولایت

پیام زندگی پرماجرای امام رضا (ع) به مامبارزه‌ دائمی خستگی‌ناپذیر است . مقام معظم رهبری

جلوهِ ولایت

پیام زندگی پرماجرای امام رضا (ع) به مامبارزه‌ دائمی خستگی‌ناپذیر است . مقام معظم رهبری

پیام زندگی پرماجرای علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) به ما عبارت است از مبارزه‌ دائمی خستگی‌ناپذیر مقام معظم رهبری


شیخ عبدالحسین تهرانی شیخ العراقین
اطلاعات فردی
نام کامل: شیخ عبدالحسین تهرانی شیخ العراقین
تاریخ تولد: ۱۲۲۲ قمری طبق قولی
زادگاه: تهران
محل زندگی: عراق، ایران
تاریخ وفات: ۱۲۸۶ قمری
محل دفن: کربلا حرم امام حسین (ع)
شهر وفات: کاظمین
استادان: محمد حسن نجفی صاحب جواهر، حسن کاشف الغطاء و...
شاگردان: میرزا حسین نوری
محل تحصیل: نجف
اجازه اجتهاد از: صاحب جواهر
تألیفات: طبقات الروات، مصباح النّجاة فی اسرار الصلاة، کتاب الاجازاة، المبکی.
سیاسی: مبارزه علیه بابیت و بهاییت، وصی امیرکبیر، قضاوت
اجتماعی: نماینده ناصرالدین شاه قاجار در بازسازی عتبات عالیات، تأسیس مدرسه علمیه و مسجد آذربایجانی‎ها در تهران.

عبدالحسین تهرانی شیخ‎ العراقین (درگذشته ۱۲۸۶ق) از فقهای قرن سیزدهم، مورد اعتماد و وصی امیرکبیر، از مبارزین علیه بابیت و بهاییت و نماینده ناصرالدین شاه قاجار در بازسازی عتبات عالیات عراق. او از شاگردان برجسته صاحب جواهر بود. تهرانی معتقد به کارآمدی‌ احکام‌ و قوانین‌ اسلامی‌ در جامعه بود از این رو دعاوی شرعی که به دیوانخانه ارجاع ‎شده بود، از سوی امیرکبیر به وی محول گشت.

تولد و وفات

عبدالحسین تهرانی در تهران به دنیا آمد. از تاریخ تولد وی اطلاع دقیقی در دست نیست. در عین حال برخی تولد وی را ۱۲۲۲ق ذکر کرده‎اند. او در سال ۱۲۸۶ق در کاظمین از دنیا رفت و در حرم امام حسین(ع) در اتاقی نزدیک به باب سلطانیه دفن شد.[۱][۲]

موقعیت علمی و تألیفات

شیخ‎العراقین پس از عزیمت به عراق تحصیلات حوزوی خود را در نجف سپری کرد. او در دروس اساتیدی چون حسن کاشف الغطاء ( فرزند جعفر کاشف الغطاء)، مشکور بن محمد بن صقر حولاوی (درگذشت ۱۲۷۳ق)، عیسی بن حسین، (معروف به زاهد)، و محمدحسن نجفی حاضر شد. وی یکی از چهار شاگرد صاحب جواهر است که خود بر اجتهاد آنان تصریح کرده است. شیخ‎العراقین پس از کسب اجتهاد به تهران بازگشت.[۳][۴] برخی از نویسندگان کتب تراجم او را مرجع دینی تهران در دوره ناصرالدین شاه قاجار معرفی کرده‎اند.[۵]

فعالیت‎های اجتماعی و فرهنگی

شیخ‎العراقین پس از بازگشت به ایران علاوه بر زعامت دینی، در عرصه اجتماعی و فرهنگی نیز حاضر شد. وی تعاملاتی با امیرکبیر و دولت وقت ناصرالدین شاه داشت و با اعتقاد به اینکه «هرگاه مدار دولت و مملکت داری از روی شریعت مطهره باشد... هیچ فتنه و فساد بر نیاید» برای اجرای صحیح احکام و قوانین اسلامی تلاش نمود.[۶]

قضاوت

طبق برخی گزارش‎ها امیرکبیر برخی دعاوی و امور قضایی را که جنبه شرعی داشت را برای داوری به عبدالحسین تهرانی محول می‎کرد. مناسبات میان امیرکبیر و شیخ عبدالحسین تا حدی است که امیرکبیر در برخی از موضوعات دشوار و معضلات پیش آمده با او مشورت می‎کرد.[۷][۸][۹][۱۰] برخی از گزارش‎ها ضمن اشاره به علاقه شدید و ارادت امیرکبیر به شیخ العراقین مدعی‎اند امیرکبیر شیخ‎العراقین را به عنوان وصی خود قرار داده است.[۱۱]

ساختن مدرسه علمیه و مسجد در تهران

یکی از اقدامات فرهنگی شیخ عبدالحسین تهرانی ساختن مدرسه علمیه و مسجد بر اساس وصیت امیرکبیر از ثلث میراث وی بود که امروزه در تهران به مدرسه و مسجد شیخ عبدالحسین یا مسجد آذربایجانی‎ها معروف است.[۱۲][۱۳] بر اساس برخی گزارش‎ها، محل کنونی مدرسه، زمانی محل ساخت مشروبات الکلی بود تا اینکه با وصیت امیرکبیر، چنین مرکز تبدیل به محل فراگیری علوم اسلامی شد.[۱۴]

مدرسه و مسجد شیخ عبدالحسین در دهه ۵۰ تا ۶۰ شمسی توسط سید هادی خسروشاهی (درگذشته اواخر دهه ۶۰ شمسی) اداره می‎شد. به سبب روحیه مبارزاتی وی این مدرسه و مسجد کانون انقلابیون به شمار می‎رفت.[۱۵]در آن دوره امام خمینی و اکبر هاشمی رفسنجانی در این مسجد سخنرانی کرده‎اند.[۱۶] هم اکنون متولی مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین، سید باقر خسروشاهی، فرزند سید هادی خسروشاهی، است.[۱۷][۱۸]

بازسازی و مرمت عتبات عالیات در عراق

عبدالحسین تهرانی در سال ۱۲۷۴ق از سوی ناصرالدین شاه قاجار، نظارت بر کار بازسازی و مرمت عتبات مقدسه عراق را برعهده گرفت. از این رو توسعه صحن‌ و تذهیب جدید گنبد حرم امام حسین(ع) و حرمین عسکریین(ع) و مرمت حرم کاظمین‌ تحت اشراف وی انجام شده است.[۱۹][۲۰]

یافتن قبر مختار و ساختن مرقد وی

مرقد مختار بیرون مسجد کوفه و نزدیک مرقد مسلم بن عقیل

در دوره‎ای که شیخ‎ العراقین می‎زیست قبر مختار مشخص نبود. وی در دوره‎ای که کار نظارت بر بازسازی عتبات عالیات را بر عهده داشت در اطراف مسجد کوفه به جستجوی قبر مختار پرداخت. در برخی از گزارش‎ها آمده است: سیّد شریف رضا، فرزند سید بحرالعلوم به شیخ العراقین گفت: «زمانی که پدرم از کنار زاویه‎ی شرقی مسجد کوفه عبور می‎کرد، همراهان خود را به خواندن سوره‎ی فاتحه برای روح مختار امر می‎کرد و معتقد بود همین جا (محلی که فاتحه می‎خواندند) محل قبر مختاراست». زمانی که شیخ العراقین این مطلب را شنید، دستور داد آن محل را حفر نمودند که به دنبال آن سنگی پیدا شد که روی آن نوشته بود: هذا قبر المختار بن عبید الثقفی».[۲۱][۲۲] در دوران حاضر بنای قبر مختار در خارج محوطه‎ی مسجد کوفه، کنار دیوار قبله قرار گرفته است.[۲۳]

مقابله با بابیت و بهاییت

برخی گزارش‎های تاریخی که به فرقه بابیت و بهاییت و تحولات آن دو پرداخته نام شیخ‎العراقین به چشم می‎خورد. یکی از اقدامات او در این زمینه ممانعت از ملاقات سید علی محمد شیرازی، مؤسس فرقه بابیه، و مریدانش با محمدشاه قاجار، پدر ناصرالدین شاه قاجار، بود. بر اساس برخی منابع این دیدار می‎توانست، فرصت مناسبی برای تقویت جایگاه باب و تبلیغ مسلک خود در ایران باشد. کنت دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه، ضمن اشاره به این اقدام شیخ، گفته است: «حاجی شیخ‎عبدالحسین در دیدار با شاه، وزیر و بزرگان مملکت گفته بود: آیا در نظر دارید که به جای مذهب کنونی، مذهب جدیدی که هنوز نمی‎شناسید برقرار نمایید؟...».[۲۴]

عبدالحسین تهرانی که در دوره تبعید میرزا حسینعلی نوری، بنیانگذار بهائیت و معروف به بهاءاللّه، در عراق در آن سامان سکونت داشت با اقدامات پیروان او نظیر سرقت اموال زائران، آشوب، قتل و غیره که غالباً با دستور بهاء صورت می‎گرفت،[۲۵] برخورد می‎کرد.[۲۶]

نام وی در منابع بهاییان به صورت متعدد آمده است. حسینعلی بهاء در لوحی که به نام شیخ عبدالحسین صادر کرده سخت به او تاخته و او را «غافل مرتاب» و عنصری «مکار» ‌خوانده است.[۲۷] شوقی افندی، نتیجه‌ دختری بهاء و جانشین عباس افندی، نیز در کتاب خود با عنوان لوح قرن از شیخ عبدالحسین تهرانی با عباراتی نظیر «شیخ خبیث» و «مردود دارَین و مبغوض ثقلین» یاد کرده که حکایت از دشمنی عمیق آنان با وی بوده است.[۲۸]

تألیفات

  • المصباح النّجاة فی اسرار الصلاة
  • سرّ الاستغفار بین السجدتین
  • المبکی
  • کتاب الاجازه
  • ترجمه نجاة العباد
  • طبقات الروات

پانویس


  • محمد علی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج ۳، ص ۳۲۹.

  • محمد جعفر سبحانی، موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۲۳۶.

  • محمد جعفر سبحانی، موسوعة الرجالیة، ج ۱۳، ص ۳۲۶ و ۳۲۷.

  • سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۷، ص ۴۳۸ و ۴۳۹.

  • محمدحسین حسینی‌ جلالی، فهرس الترات، ج۲، ص ۱۶۷.

  • عباس اقبال آشتیانی، میرزا تقی خان امیر کبیر، ص ۳۷۴-۳۷۳.

  • سید علی آل‌ داود، نامه‌های امیر کبیر به انضمام رساله‌ نوادر الامیر، ص ۳۱۶.

  • آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص ۳۰۸ و ۳۴۳.

  • سید علی آل داوود، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، ص ۸۲.

  • عباس اقبال آشتیانی، میرزا تقی خان امیرکبیر، ص۱۶۸.

  • مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۲، ص۲۴۳ و ۲۴۴؛ همان، ج۶، ص ۹۴.

  • فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، ص۳۰۸.

  • عباس اقبال آشتیانی، میرزا تقی خان امیرکبیر، ص۱۶۸ و ۳۶۸.

  • خبرآنلاین، مشروب سازی که با وصیت امیرکبیر مدرسه علمیه شد.

  • پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران و مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.

  • خبرآنلاین، مشروب سازی که با وصیت امیرکبیر مدرسه علمیه شد.

  • پایگاه اطلاع رسانی مدرسه علمیه شیخ عبدالحسین تهرانی.

  • پایگاه مدیریت حوزه علمیه استان تهران.

  • محمد علی مدرس خیابانی تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۳۲۹.

  • ایرج افشار، چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار، ج۱، ص ۱۸۹.

  • سید نعمت الله حسینی، سید الشهدا علیه السلام و یاران و خاندان وفادار او، ج۳، ص۴۳۷.

  • عباس حسینی کاشانی، سیمای کوفه از نظر مذهبی، ص۲۵۶.

  • پایگاه رسمی مسجد کوفه ومزارهای وابسته به آن.

  • فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، ص۱۰۳.

  • شوقی افندی، قرن بدیع، ج۲، ص۱۰۶ و ۱۰۷؛ اشراق خاوری، مائده‌ آسمانی، ج ۷، ص ۱۳۰.

  • خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره‌ قاجار، ص ۳۴۴- ۳۴۵.

  • علی اکبر فروتن، داستانهایی از حیات عنصری جمال اقدس الهی، ص ۱۳؛ حسینعلی نوری، کتاب بدیع، ص۱۷؛ ابوالقاسم افنان، عهد اعلی، ۵۱۴.

    1. شوقی افندی، لوح قرن، ص۱۲۳.

    منابع

    • سبحانی تبریزی، محمد جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، ۱۴۱۸ق.
    • سبحانی تبریزی، محمد جعفر، موسوعة الرجالیة (معجم الرجال وسائل الشیعة)، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، ۱۴۲۴ق.
    • امین، سید محسن، اعیان الشیعه، کتابخانه اینترنتی فقاهت.
    • حسینی‌ جلالی، محمدحسین، فهرس الترات، قم، دلیل ما، ۱۴۲۲ق.
    • اقبال آشتیانی،عباس، میرزا تقی خان امیر کبیر، تهران، نگاه، ۱۳۹۲ش.
    • آل‌داود، سید علی، نامه‌های امیر کبیر به انضمام رساله‌ نوادر الامیر، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۷۱ش.
    • آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، انتشارات خوارزمى، چاپ هفتم، ۱۳۶۲ش.
    • آل‌داود، سید علی، اسناد و نامه‌های امیرکبیر، سازمان اسناد ملی، ۱۳۷۹ش.
    • بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، کتابفروشی زوار، ۱۳۵۷ش.
    • مدرس خیابانی تبریزی، محمد علی، ریحانة الادب، تبریز، چاپخانه سعدی، ۱۳۲۴ش.
    • افشار، ایرج، چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار، تهران، اساطیر، ۱۳۷۴ش.
    • حسینی، سید نعمت الله، سیدالشهدا علیه‌السلام و یاران و خاندان وفادار او، قم، عصر انقلاب، ۱۳۸۱ش.
    • حسینی کاشانی، عباس، سیمای کوفه از نظر مذهبی، قم، بی‌تا، بی‌تا.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۴
    اعظم جلیلی

    به مناسبت سالگرد درگذشت ایشان؛


    زندگی عالم ربانی و فقیه بزرگوار عبدالحسین تهرانی را می‌توان نمونه‌ای از یک حیات طیبه دانست که در تراز مجاهدت اصیل و معنویت حقیقی، جایگاه والایی به دست می‌آورد.
    شبکه اجتهاد: آیت‌‌الله حاج‌ شیخ‌ عبدالحسین‌ تهرانی «شیخ‌ العراقین» (متوفی‌ 1286ق) از فقیهان‌ نامدار قرن‌ 13ق‌ است‌ که‌ به‌ دقت‌ نظر، اندیشه‌‌ صائب‌ و همت‌ بلند شهره بود و زمان‌ اقامتش‌ در کربلا جمعی‌ کثیر از مردم‌ آنجا از وی‌ تقلید می‌کردند. از جمله اساتید ایشان می‌توان به حسن بن جعفر کاشف الغطاء، مشکور بن محمد بن صقر حولاوی- عیسی بن حسین (معروف به زاهد) و محمدحسن بن باقر النجفی صاحب جواهر اشاره کرد.

    وی‌ شاگرد برجسته‌‌ آیت‌‌الله‌ شیخ محمدحسن نجفی معروف به صاحب‌ جواهر بود و از ایشان‌ اجازه‌‌ اجتهاد داشت. صاحب‌ جواهر، به‌ اجتهاد 4 تن‌ از شاگردانش‌ تصریح‌ داشت‌ که‌ یکی‌ از آنها شیخ‌ عبدالحسین‌ بود. سخن‌ چنین‌ شخصیت‌ سترگی‌ درباره‌‌ شیخ‌ العراقین، گواه‌ رتبه‌‌ بلند وی‌ در دانش‌ و درایت‌ دینی‌ است. چنان که‌ آیت‌الله‌ میرزا حسین‌ نوری‌ (محدث‌ نامدار شیعه) او را زبده‌‌ اعاظم‌ محققین‌ و نخبه‌‌ افاخم‌ مدققین‌ می‌خواند.

    از جمله شاگردان و تربیت یافتگان مکتب فکری و معرفتی ایشان نیز برجستگانی نظیر شیخ نوح بن قاسم قرشی جعفری، شیخ محسن بن شیخ محمد حائری و ابو محاسن محمد همدانی هستند که ایشان نیز از ستاره‌های درخشان در جرگه علم و معرفتند.

    شیخ العراقین کتابخانه معظم خویش را وقف بر فضلا نمود و عمر عزیز خویش و هر نوع امکانات مالی که داشت صرف اسلام و مسلمین و ساختن بقاع متبرکه ائمه علیهم السلام نمود، و به پیشگاه نورانی ایشان ارادت و خلوصی وافر داشت. سرانجام در شب قدر میهمان آنان در ملا اعلی شد و جسمش در 22 رمضان 1286 قمری کنار سالار شهیدان مدفون شد.

    آثار و تألیفات برجای مانده از این عالم ربانی عبارتند از: المصباح النّجاة فی اسرار الصلاة، سرّ الاستغفار بین السجدتین المبکی، کتاب الاجازات، ترجمه ی نجاة العباد صاحب جواهر، طبقات الرواة..

    خدمات دینی و اجتماعی
    به‌ نوشته‌‌ اعتمادالسلطنه _ وزیر انطباعات‌ عصر ناصری ـ وی «مجتهدی‌ بسیار فاضل و به‌ قبول‌ عامه‌ نایل‌ بود. در دولت‌ عثمانی‌ نیز اعتباری» قابل‌ توجه‌ داشت‌ و «حکام‌ عراق‌ عرب‌ او را حرمتی‌ عظیم‌ می‌نهادند. ناصرالدین‌ شاه‌ نظارت‌ بر کار تعمیرات‌ و تأسیسات‌ ایران‌ در عتبات‌ عالیات، از جمله، توسعه‌‌ صحن‌ مطهر سالار شهیدان‌ علیه‌ السلام، و تعمیر بنای‌ آن‌ را، به‌ شیخ‌ العراقین‌ سپرده‌ بود و «از مراقبت‌ و مواظبت» وی‌ «در تعمیر گنبد منور... و نصب‌ خشتهای‌ طلایی‌ شهر» رضایت‌ تام‌ داشت. شاه‌ او را در 1274ق‌ برای‌ تعمیر صحن‌ مطهر ائمه‌‌ اطهار در کربلا و کاظمین‌ و سامرا (علیهم‌ السلام) مأمور کرد و او از 1274 تا 1286 (که‌ در 22 رمضان‌ آن‌ فوت‌ کرد) به‌ این‌ کار اشتغال‌ داشت.

    از جمله دیگر اقدامات شایسته یادآوری و لایق تحسین این مرد بزرگ احیای مرقد مختار رحمة الله علیه بوده است. آن‌چنان که تاریخ گواهی می‌دهد مدتی مرقد مختار، به صورت خرابه و مندرس بود، بلکه اثری از آن نبود. دست‌های مرموز و غافل، مرتب در کار بودند تا نسل به نسل، شخصیت مختار را بکوبند. درباره‌ی کوبیدن او، حدیث‌ها جعل کردند و با دسیسه‌های مختلف خواستند از مقام و شأن او بکاهند. علی رغم این نقشه‌ها، بالاخره، حق آشکار شد و خداوند بعضی از صالحان از اولیای خود را بر آن داشت که در مورد قبر مختار به جست وجو کنند. از میان این عزیزان، شیخ عبدالحسین تهرانی بوده است.‌

    ایشان وقتی برای زیارت عتبات عالیات به عراق مشرف شد و تصمیم بر تجدید و تعمیر بناهای عتبات گرفت، با کمال جدیّت در نواحی مسجد کوفه مرقد مختار را جویا شد تا این که آن را پیدا کرده و تعمیر نماید. در صحن حضرت مسلم که ساختمانش به مسجد اعظم کوفه چسبیده، بالای دکه و سکوی بزرگ و پیش روی حرم‌هانی، علامتی از قبر مختار بود. به دستور او آن را کندند. دیدند در زیر آن علامت حمّامی ‌ظاهر شد. برای او معلوم شد که آن جا محل قبر مختار نیست.

    این عالم بزرگوار مجدداً به جست وجو و تفحّص پرداخت تا آن که علامه ی کبیر سیّد شریف رضا، فرزند سیّد بحرالعلوم به او گفت: «پدرم وقتی که از کنار زاویه‌ی شرقی، عبور می‌کرد، می‌گفت: سوره‌ی فاتحه را نثار روح مختار در این جا بخوانیم. او و همراهانش سوره‌ی فاتحه را می‌خواندند و می‌فرمود: همین جا محل قبر مختار است.»

    وقتی که شیخ العراقین این مطلب را شنید، دستور داد همان محل را کندند، دیدند سنگی پیدا شد که روی آن نوشته بود: «هذا قبر المختار بن عبید الثقفی». شیغ العراقین قبر مختار را به این وسیله شناخت و دستور داد آن را تعمیر کردند.

    در کتیبه دربی که از آن به طرف قبر مختار می‌روند، نوشته شده: «قد امر السید مهدی بحرالعلوم و الشیخ جعفر کاشف الغطاء بان یشهدا هذا ضریحاً للمختار وعیّنا هذا الموضع قبراً له؛ به دستور بحرالعلوم و کاشف الغطاء، ضریح مختار شناخته شد و این دو بزرگوار قبر مختار را که همین محل است، تعیین کردند.»

    شیخ العراقین و امیرکبیر
    شیخ‌ العراقین، مورد اعتماد و عنایت‌ خاص‌ امیرکبیر قرار داشت و امیر، که‌ از گوهرشناسان‌ روزگار‌ بود، علاوه‌ بر ارجاع‌ محاکمات‌ شرعی‌ دیوان‌ به‌ محضرش «در مطالب‌ مشکله‌ و امور معضله‌ با او مشورت» می‌کرد و حتی‌ برای‌ تعیین‌ نام‌ فرزندان‌ شاه، از استخاره‌هایش مدد می‌گرفت.

    عباس‌ اقبال، با اشاره‌ به‌ «ارجاع‌ محاکمات از سوی‌ امیر به‌ محضر جناب... شیخ‌ العراقین»، می‌گوید: روز بروز «عقیده‌‌ او نسبت‌ به‌ جناب‌ شیخ‌ افزون‌ می‌گردید». سپس‌ با نقل‌ داستانی‌ درباره‌‌ نحوه‌‌ آشنایی‌ امیر با شیخ‌ می‌افزاید: پس‌ از آن‌ آشنایی، امیر «همواره‌ در ترویج‌ شیخ‌ اقدامات‌ کافی‌ نمود و روز به‌ روز در عقاید او نسبت‌ به‌ شیخ‌ می‌افزود تا آن که‌ محل‌ وثوق‌ امیر شد و طرف‌ مشاوره‌ در بعضی‌ از امور مشکله‌ گردید». به‌ نوشته‌‌ فریدون‌ آدمیت: در دوران‌ صدارت‌ امیر «همه‌‌ دعاوی‌ که‌ جنبه‌‌ شرعی‌ داشت‌ و به‌ دیوانخانه‌ رجوع‌ شده‌ بود، به‌ محضر شیخ‌ عبدالحسین‌ احاله‌ می‌گردید. داوری‌ او قطعی‌ بود. کنت‌ دوگوبینو نیز از شیخ‌ عبدالحسین‌ به‌ احترام‌ یاد می‌کند؛ او را فقیهی‌ بلندپـایـه‌ و پاکدامن، و خونسرد و با فراست‌ می‌شناسد».

    امیر حتی‌ وصی‌ خود را شیخ‌ عبدالحسین‌ قرار داد و شیخ‌ نیز از مال‌ الوصایه‌‌ امیر شهید، مسجد و مدرسه‌ای‌ عالی‌ در تهران‌ بنا نهاد که‌ امروزه‌ به‌ مسجد و مدرسه‌‌ شیخ‌ عـبـدالـحـسـیـن‌ یـا مسجد آذربایجانی‌ها معروف‌ می‌باشد. شواهد همچنین‌ حاکی‌ است‌ که‌ پس‌ از قتل‌ امیر، شیخ‌ مباشرت‌ امور خانواده‌‌ وی‌ را بر عهده‌ داشت.

    علامه تهرانی و فتنه بابیه و بهائیه
    شیخ‌ عبدالحسین، به‌ کمال‌ و کارآمدی‌ احکام‌ و قوانین‌ اسلامی‌ در جامعه‌‌ بشری‌ ایمان‌ راسخ‌ داشت‌ و معتقد بود که‌ «هرگاه‌ مدار دولت‌ و مملکت‌ داری‌ از روی‌ شریعت‌ مطهره‌ باشد... هیچ‌ فتنه‌ و فساد بر نیاید». بر همین‌ اساس، زمانی‌ که دید‌ «بدعت» باب‌ و بهاء، کیان‌ دین‌ را به‌ خطر افکند، با جدیت‌ تام‌ به‌ مبارزه‌ برخاست. قدیمترین‌ اقدام او در این راه ممانعت از ملاقات‌ باب‌ و مریدانش‌ با محمدشاه‌ قاجار (پدر ناصرالدین‌ شاه) بود که فرصتی‌ تاریخی‌ برای‌ اظهار وجود و تبلیغ را از آنان‌ گرفت. کنت‌ دوگوبینو، وزیر مختار فرانسه‌ در ایران می‌نویسد: «حاجی‌ شیخ‌ عبدالحسین‌ که‌ مردی‌ فقیه‌ و مجتهد و متدین‌ و متقی‌ است، فراست‌ و قضاوتهای‌ بی‌طرفانه‌اش‌ موجب‌ اعتماد همه‌ کس‌ شده‌ و طرف‌ احترام‌ عموم‌ است، به‌ شاه‌ و وزیر و بزرگان‌ مملکت‌ گفته‌ بود: آیا در نظر دارید که‌ به‌ جای‌ مذهب‌ کنونی، مذهب‌ جدیدی‌ که‌ هنوز نمی‌شناسید برقرار نمایید؟ ».

    روشن‌ است‌ که‌ برای‌ فقیه‌ تیزبینی‌ چون‌ شیخ‌ العراقین، بطلان‌ دعاوی‌ باب ـ با توجه‌ به‌ شواهد و دلایل‌ گوناگون، از آن‌ جمله: توبة صریح خود «باب‌« بر فراز منبر شیراز، و وجود اغلاط‌ پیش‌ افتاده‌‌ ادبی‌ در الواح‌ صادره‌ از وی‌ ـ کاملاً‌ واضح‌ بود و آمدن‌ باب و جمعی‌ از مریدانش‌ به‌ پایتخت‌ به‌ عنوان‌ ملاقات‌ با سلطان، بیشتر فرصتی‌ برای‌ ابراز وجود و تبلیغات‌ مسلکی بود. خاصه‌ آنکه، احساس‌ می‌شد که‌ دستهای‌ مشکوکی‌ از درون‌ حکومت‌ (نظیر منوچهر خان‌ معتمدالدوله‌ حاکم‌ اصفهان) با اغراض‌ سیاسی‌ در پی‌ تقویت‌ فتنه، و ماهی‌ گرفتن‌ از آب‌ گل‌ آلودند... لذا هوشمندانه مانع‌ اجرای‌ این‌ سناریوی‌ خطرناک‌ گردید.

    تهرانی در زمان‌ تبعید بهاء به‌ عراق، و تجمع‌ بابیان‌ در آن‌ سامان، در عراق‌ می‌زیست‌ و شاهد فعالیتهای‌ سوء آنان‌ بود. منابع‌ بهائی‌ تصریح‌ دارند که‌ بابیان‌ مهاجر، شبها به‌ دزدیدن‌ کفش‌ و کلاه‌ و پـول‌ و پـوشـاک‌ زوار شیعه‌ در اماکن‌ مقدسه‌ می‌پرداختند و به‌ اعتراف‌ خود حسینعلی‌ بهاء: «در اموال‌ ناس‌ مِن‌ غیر اذنٍ‌ تصرف‌ می‌نمودند و نهب‌ و غـارت‌ و سـفـک‌ دمـاء را از اعـمـال‌ حـسـنـه‌ می‌شمردند». علاوه، بین‌ خود بابیها نیز بازار آشوبگری‌ و آدمکشی‌ رونق‌ داشت‌ و به‌ قول‌ خواهر بهاء (عزیه‌ خانم) بهاء نیز در این‌ فجایع‌ بی‌دخالت‌ نبود.

    اقدامات‌ شیخ ‌العراقین کینه شدید‌ سران‌ مسلک‌ باب‌ و بهاء، را بر ضد‌ وی‌ بر ‌انگیخته است. حسینعلی‌ بهاء در لوحی‌ که‌ به‌ نام‌ شیخ‌ صادر کرده‌ سخت‌ به‌ وی‌ تاخته‌ و او را «غافل‌ مرتاب» و عنصری‌ «مکار» می‌خواند و شوقی‌ افندی (نتیجه‌‌ دختری‌ بهاء، و جانشین عباس افندی) نیز در فحشنامه‌ای‌ که‌ با عنوان‌ «لوح‌ قرن» از خود به‌جا نهاده، کراراً‌ شیخ‌ را با الفاظی‌ چون‌ «شیخ‌ خبیث» و «مردود دارین‌ و مبغوض‌ ثقلین» مورد هتک‌ و شتم‌ قرار داده‌ است.

    مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین
    مسجد و مدرسه شیخ عبدالحسین واقع در کوی عبدالحسین یا کوچه پامنار، از غرب به خیابان خیام و از شرق به بازار خیاط‌ها منتهی می‌شود. این مسجد مشتمل بر مقصوره، گنبد، دو مناره کوچک در ضلع جنوبی، طاق نماهای متناسب کوچک در جوانب دیگر و شبستانی در ضلع شرقی است.

    از کاشی کاری‌های عالی دوره ناصرالدین شاه بهره بسیار دارد و از آثار برجسته عصر قاجار در تهران به شمار می‌رود، دارای دو شبستان است، یکی شبستان گرم خانه و دیگری شبستان پشت قبله. این شبستان‌ها به ویژه شبستان گرم خانه که در ضلع شرقی قرار دارد، مزین به مصقلی‌های کاشی، آجر و از طرح‌های ممتاز هنرمندان دوران قاجار است.

    حاشیه زیلوهای شبستان زمستانی حاوی تاریخ ۱۲۷۸ ق و کتیبه شبستان بزرگ جنوبی و محراب آن دارای تاریخ ۱۲۸۵ ق است. ناگفته نماند در جنوب مسجد شاهزاده علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه، پسر فتحعلی شاه (در ۱۲۹۸ ق) منزل داشت. منزل شاهزاده اعتضادالسلطنه دری به شبستان مسجد شیخ عبدالحسین داشت و بعد نیز به شاهزاده عبدالصمد میرزا عزالدوله، برادر ناصرالدین شاه تعلق گرفت. در سال‌های اخیر آنجا خراب شد و تیمچه‌های سه گانه رحیمیه به جای آن ساخته شد که مرکز فروش فرش است.

    در غرب مسجد، مدرسه شیخ عبدالحسین واقع است که منبت کاری آن از آثار ممتاز دوره قاجار به شمار می‌رود و روبروی در اصلی و در مدخل جنوبی سیدولی قرار دارد، مطابق کتیبه‌هایی که با خط نستعلیق و به صورت برجسته نوشته شده، این در به سال ۱۲۷۹ ق به فرمایش آقایوسف و به وسیله استاد نوروز تهرانی ساخته شده است. گشاده این در عالی بر این عالی مکان باشد.

    صحن این مدرسه به شیوه چهار ایوانی است. اتاق‌ها و غرفه‌های محل سکونت طلبه‌ها را در اطراف صحن ترتیب داده‌اند. کاشی کاری‌های خشتی هفت رنگ خوش طرح و زیبای سردر مدرسه از آثار هنری شایان توجه این مدرسه است.

    ویژگی تاریخی این دو بنا آن است که هر دو در کنار هم و در یک زمان ساخته شده‌اند و با توجه به کتیبه‌های موجود به نظر میرسد که بنای مسجد بیش از 15 سال به طول انجامیده است‌.

    سیدمحمد بهبهانی از ملازمان شیخ عبدالحسین از قول وی حکایت می‌کرد که میرزا آقاخان نوری صدراعظم که بعد از امیر بدین منصب رسیده بود، اصرار زیادی داشت که شیخ عبدالحسین تهرانی این مسجد و مدرسه را به نام او کند یا لااقل نام امیر را بر آنها نگذارد. او هم برای رضای خاطر صدراعظم آنها را به اسم خود خواند. سپس میرزا آقاخان نوری اصرار کرد مدرسه‌ای که در کربلای معلا جنب در سلطانی از ثلث اموال میرزا تقی خان ساخته بود به نام او کند، لذا برای اینکه از شر او خلاص بشود نام آن را صدر نامید.

    این بنا، به مسجد ترکها یا آذربایجانیها هم معروف است‌، چون آذربایجانیهای مقیم تهران در این مسجد تعزیه و دیگر مراسم‌های خود را بر پا می‌کنند. بنای مدرسه و چهار حجره ضلع غربی و قسمتی از خانه مدرس در ضلع شمال غربی مدرسه به واسطه احداث کوچه تخریب و ناقص شده ‌است. این مدرسه قبل از سال 1345 ه.ش‌، با نظارت اداره کل باستان شناسی مرمت شد و در سال 1357، نیز اضافاتی بر این بنا صورت گرفت. بعدها کتابخانه‌ جدیدی نیز در دو حجره شمال غربی احداث شده و پیش‌بینی سرویس‌ها در پشت ایوان غربی و تعویض حوض قدیمی‌ حیاط با یک حوض جدید سه پله‌ای در نظر گرفته شده است‌. هم اکنون این مدرسه به حوزه علمیه طلاب تبدیل شده ‌است‌.

    وقف نامه‌ و نحوه اداره بنا
    مسجد دو وقف نامه به تاریخ‌های ۱۲۷۶ ق و ۱۳۲۵ ق دارد. وقف نامه مورخ ۱۲۷۶ ق اشاره دارد به اینکه ۱۳ باب دکان واقع در راسته بازار جدید دارالخلافه تهران را، امیرنظام در زمان خود بنا کرده و گفته بود تا در سهم والده‌اش مقرر شود. امیر وصیت کرد که درآمدهای دکان‌های مادرش نیز به صورت مصالحه نامه به شیخ عبدالحسین تهرانی انتقال یابد. شیخ عبدالحسین نیز آنها را به همه شیعیان وقف کرد تا ثواب آن به روح مادر امیرنظام برسد.

    در دوران قاجار و اوایل دوران رضاخان اداره مسجد و مدرسه یکی بود اما در اواخر دوره رضاخان از هم جدا شد و فعالیت شان مستقل است. در حال حاضر مسجد تحت نظر اداره اوقاف و به وسیله عده‌ای از هیئت امنای آن اداره می‌شود و مدرسه علمیه تحت نظر مشترک اوقاف و مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران اداره می‌شود. نزدیک به 110 طلبه در شیخ عبدالحسین درس می‌خوانند که بین 15 تا 20 نفر در هر پایه هستند.

    از جمله واعظان این مسجد می‌توان به سیدجمال واعظ اصفهانی (سخنران مشهور مشروطه)، میرزا اسدالله تبریزی حاج شیخ لطف الله (معروف به دسته بنفشه)، سیدمحمد شیرازی معروف به سلطان الواعظین (نویسندة شب‌های پیشاور) و حاج سلطان (از واعظان قدیمی‌و معروف تهران که علیه رضاخان سخنرانی کرد و به همین دلیل از سوی مأموران شهربانی تعقیب و دستگیر شد) در این مسجد به وعظ می‌پرداختند.

    از واعظان دهه‌های اخیر این مسجد می‌توان از حجت الاسلام شیخ حسینعلی راشد، آیت‌الله شیخ عباسعلی اسلامی، آیت‌الله محمدتقی فلسفی، آیت‌الله شهید مطهری، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای و آیت‌الله شیخ حسین نوری همدانی یاد کرد.

    از مدرّسان پیشین این مسجد مرحوم حاج میرزا مهدی انگجی و مرحوم شهرستانی بودند. همچنین اسدالله بادامچیان از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی ‌در دوران نهضت امام از مدرسان ادبیات عرب این مدرسه بود.

    از امامان جماعت این مسجد می‌توان از حاج شیخ ابراهیم امامزاده، زیدی، حاج شیخ محمدحسین خراسانی معروف به تربت، پسرش مرحوم آیت‌الله حاج شیخ ابوالفضل خراسانی و در حال حاضر فرزند وی حجت الاسلام حاج شیخ محسن خراسانی نام برد.

    مهم‌ترین بزرگداشتی که در این مسجد برگزار شد مراسم ختم ستارخان، سردار ملی است. از دیگر بزرگداشت‌های برگزار شده در این مسجد، گرامیداشت مردم مسلمان لبنان به مناسبت حمله وحشیانه اسراییل به جنوب این کشور بود که با بزرگداشت شهدای قم و تبریز در روز پنج شنبه 10 فروردین 1357 همزمان بود.

    دو کرامت از مرحوم شیخ عبدالحسین تهرانى
    این دو کرامت منقول از مرحوم آیت‌الله بهجت است که معتقد بودند «ایشان کرامات ظاهره بسیارى داشته است»:
    الف) زمانى ایشان از طرف مرحوم صاحب جواهر متصدى تعمیر و احیاى گنبد عسکریین (علیه‌السلام)، در سامرا مى‌شوند و در این رابطه مجاز بوده‌اند که از ثلث سهم امام یکى از خیّرین که چیزهاى مهمى را براى خیرات و مبرّات وصیت کرده بود، استفاده نمایند. روزى مرحوم شیخ عبدالحسین وسط مسجد متوکّل رفته، مى‌گویند: اینجا را حفر کنید. بعد از حفارى مى‌بینند سنگهاى مرمر عجیب و غریبى آنجا دفن شده است، آنها را در آورده و از همگى آنها در سامرا در قبه عسکریین (علیه‌السلام) استفاده کرده و تمام حرم را با آن سنگ‌ها فرش مى‌کنند.

    ب) مرحوم شیخ عبدالحسین زمانى که متولى تعمیر قبّه و گنبد عسکریین (علیه‌السلام) در سامرا بوده‌اند روزى با اصحابشان به بغداد مى روند. وقتى در مقبره شیخ عبدالقادر نشسته بودند که رئیس دستگاه نقابت ایشان را مى‌بیند. با دیدن مرحوم شیخ عبدالحسین تصمیم مى‌گیرد از ایشان پذیرایى نماید. دستور مى‌دهد که براى شیخ قهوه درست کنند و به همراهان او هم قهوه بدهند. وقتى قهوه چى، قهوه را به شیخ مى‌دهد مرحوم شیخ یکصد لیره طلا به او مى‌دهد که به نقیب بدهد.
    اصحاب و همراهان شیخ بسیار شگفت زده شده و به او مى‌گویند: چگونه به یک نفر مخالف در قبال یک قهوه این مقدار طلا مى‌دهید؟! مرحوم شیخ هیچ نمى گوید.

    دو یا سه روز بعد خبر مى‌آورند که دو نفر از شیعیان را در سرحدّات (105) به حرم سَب (106) به خلفا گرفته‌اند و آنها را مى‌خواهند در بغداد اعدام کنند. مرحوم شیخ به محض اطلاع روى کاغذ ته سیگار آن کاغذ مختصرى که از ته سیگار باقى مى‌ماند خطاب به نقیب بغداد مى‌نویسد: این دو نفر را خلاص کنید! نقیب هم به محض دیدن آن کاغذ، آن را به شُرطه مى‌دهد که این دو نفر را خلاص کنند.
    بعد از آزادى آن دو نفر، مرحوم شیخ به اصحابش گفته بود: پولى را که آن روز من به نقیب دادم خونبهاى این دو نفر بود.
    منابع: دانشنامة بزرگ اسلامی، فهرس التراث، مساجد بازار تهران در نهضت امام خمینی، گلشن ابرار، کتاب اول.
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۳
    اعظم جلیلی


    غدیر در کلام امام خامنه ای

    پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت عید سعید غدیر‌خم را منتشر کرده که در ذیل می‌آید: * عیدالله ‌الاکبر غدیر در آثار اسلامی ما به "عیدالله‌الاکبر "، "یوم العهد المعهود " و "یوم المیثاق المأخوذ " تعبیر شده است. این تعبیرات که نشان دهنده‌ی تأکید و اهتمامی خاص به این روز شریف است، خصوصیتش در مسأله‌ی ولایت است. آن عاملی که در اسلام ضامن اجرای احکام است، حکومت اسلامی و حاکمیت احکام قرآن است، والا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصی داشته باشند، لیکن حاکمیت -چه در مرحله‌ی قانونگذاری و چه در مرحله‌ی اجرا - در دست دیگران باشد، تحقق اسلام در آن جامعه، به انصاف آن دیگران بستگی دارد."


    پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت عید سعید غدیر‌خم را منتشر کرده که در ذیل می‌آید:

    * عیدالله ‌الاکبر

    غدیر در آثار اسلامی ما به "عیدالله‌الاکبر "، "یوم العهد المعهود " و "یوم المیثاق المأخوذ " تعبیر شده است. این تعبیرات که نشان دهنده‌ی تأکید و اهتمامی خاص به این روز شریف است، خصوصیتش در مسأله‌ی ولایت است. آن عاملی که در اسلام ضامن اجرای احکام است، حکومت اسلامی و حاکمیت احکام قرآن است، والا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصی داشته باشند، لیکن حاکمیت -چه در مرحله‌ی قانونگذاری و چه در مرحله‌ی اجرا - در دست دیگران باشد، تحقق اسلام در آن جامعه، به انصاف آن دیگران بستگی دارد. اگر آنها افراد بی‌انصافی بودند، مسلمانان همان وضعی را پیدا می‌کنند که شما امروز در کوزوو، دیروز در بوسنی و هرزگوین، دیروز و امروز در فلسطین و در جاهای دیگر شاهدش بوده‌اید و هستید - ما هم در ایران مسلمان عریق و عمیق خودمان، سالهای متمادی همین را مشاهده می‌کردیم - اما چنانچه حکام، قدری با انصاف باشند، اجازه خواهند داد که این مسلمانان به قدر دایره‌ی خانه‌ی خودشان - یا حداکثر ارتباطات محله‌ای - چیزهایی از اسلام را رعایت کنند؛ ولی اسلام نخواهد بود! (بیانات به‌مناسبت عید سعید غدیر 16 / 01 / 1378)

    مولا *

    اگر تخلف نمی‌شد... امروز ما و جامعه‌ی بشری، همچنان در دوران نیازهای ابتدایی بشری قرار داریم. در دنیا گرسنگی هست، تبعیض هست - کم هم نیست؛ بلکه گسترده است، به یک جا هم تعلق ندارد؛ بلکه همه جا هست - زورگویی هست، ولایت نابحق انسان‌ها بر انسان‌ها هست؛ همان چیزهایی که چهار هزار سال پیش، دو هزار سال پیش به شکل‌های دیگری وجود داشته است. امروز هم بشر گرفتار همین چیزهاست و فقط رنگ‌ها عوض شده است. "غدیر " شروع آن روندی بود که می‌توانست بشر را از این مرحله خارج کند و به یک مرحله‌ی دیگری وارد کند. آن وقت نیازهای لطیف‌تر و برتری، و خواهش‌ها و عشق‌های به مراتب بالاتری، چالش اصلی بشر را تشکیل می‌داد. راه پیشرفت بشر که بسته نیست! ممکن است هزارها سال یا میلیون‌ها سال دیگر بشریت عمر کند؛ هر چه عمر کند، پیوسته پیشرفت خواهد داشت. منتها امروز پایه‌های اصلی خراب است؛ این پایه‌ها را پیغمبر اسلام بنیانگزاری کرد و برای حفاظت از آن، مسأله‌ی وصایت و نیابت را قرار داد؛ اما تخلف شد. اگر تخلف نمی‌شد، چیز دیگری پیش می‌آمد. "غدیر " این است. در طول دوران دویست‌وپنجاه ساله‌ی زندگی ائمه (علیهم‌السلام) - که عمر دوران ظهور ائمه از بعد از رحلت پیغمبر تا زمان وفات حضرت عسکری، دویست‌وپنجاه سال است - هر وقت ائمه توانسته‌اند و خودشان را آماده کرده‌اند تا این‌که به همان مسیری که پیغمبر پیش‌بینی کرده بود، برگردند؛ اما خوب، نشده است دیگر. حالا ماها در این برهه‌ی از زمان، به میدان آمده‌ایم و همتی هست به فضل و توفیق الهی و ان‌شاءالله که به بهترین وجهی ادامه پیدا کند. (دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) 9 / 10 / 1384)

    * نباید طرح مسأله غدیر به جدایی مسلمان‌ها بینجامد مرحوم آقای مطهری (رضوان‌الله‌علیه) مقاله‌ای به نام "الغدیر و وحدت اسلامی " دارد؛ ایشان در آن، این مسأله را تبیین می‌کند که، طرح مسأله‌ی غدیر، چطور می‌تواند وسیله‌ای باشد برای نزدیک کردن دل‌های مسلمان‌ها به همدیگر. مرحوم علامه‌ی امینی هم عقیده‌ی شیعه را در "الغدیر " اثبات کرده است؛ اما کتاب، بیان، لحن، سلیقه و شیوه‌ی برخورد او با مسأله، طوری است که همه‌ی مسلمین را جذب می‌کند. شما تقریظهایی را که مسلمانان مصر، شام و دیگر نقاط دنیا بر کتاب ایشان نوشته‌اند، ببینید! ما باید توجه داشته باشیم که نوع طرح مسأله، طوری نباشد که به جدایی مسلمان‌ها بینجامد؛ این خیلی مهم است. الان جمعیت انبوهی از مسلمانان دنیا به مکتب و مذهب ما معتقدند و در دنیا هم آبرومندند. هم جمهوری اسلامی در ایران و هم شیعیان در هر نقطه‌ای که هستند، مردم آبرومندی هستند و در عراق، لبنان و جاهای دیگر، مسلمان‌ها به وجود اینها افتخار می‌کنند. بنابراین باید مراقب باشیم که مسأله را طوری طرح کنیم که هم‌عقیده‌های خودمان ناراحت نشوند. البته باید عقیده‌ی خودمان را بیان و آن را تثبیت کنیم؛ اما اشتباهات و خطاها را هم برطرف کنیم. (14 / 09 / 1384)

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۱
    اعظم جلیلی


    پاسخ : چون همه مسلمانان پس از مراسم حج براى رفتن به شهرهاى خود تا سرزمین «جحفه» با یکدیگر همراه بودند، که از آنجا تقسیم شده هر یک بسوى شهر و دیار خود مى رفتند.

    سرزمین جحفه چهار راهى است که مردم سرزمین حجاز را با دیگران از هم جدا مى کند، از آنجا راهى بسوى مدینه در شمال، و راهى به سوى عراق، و راهى بسوى مصر در غرب، و راهى بسوى یمن در جنوب وجود دارد.

    سرزمین اگر فرمان الهى تحقق نمى یافت، دیگر اجتماع بزرگى از همه مسلمانان بلاد اسلامى شکل نمى گرفت و همه پراکنده مى شدند. و چون در آن روزگارى، رادیو، تلویزیون، ماهواره، تلکس خبرى، تلگراف، وجود نداشت، ابلاغ پیام الهى به همه مسلمانان در تمام بلاد اسلامى غیر ممکن بود. پس امتیاز بزرگ سرزمین غدیر آن بود که مى توانستند، مسلمانان بلاد اسلامى را در آنجا گرد هم آورند.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۶
    اعظم جلیلی


    پاسخ : یکى از جلوه هاى زیباى غدیر، عمومى و همگانى بودن آن است که همه اقشار جامعه، از سفید و سیاه، از سرمایه دار و تهیدست، از مهاجر و انصار، و از زن مرد، همه و همه در آن روز بزرگ نقش داشتند و با امیرالمؤ منین (علیه السلام) بیعت کردند؟

    آرى زنان هم بیعت کردند که زنان هم از دیدگاه اسلام حق انتخاب دارند. حق شرکت در سرنوشت خویش را دارند و آزادند.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۵
    اعظم جلیلی


    پاسخ : مردم با فرمان خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با امام على (علیه السلام) بیعت کردند، زیرا رسالت پیامبران بدون امامت تداوم نخواهد یافت.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۵
    اعظم جلیلی


    کامل نمى شد، و امت اسلامى بدون رهبر، سرگردان و مضطرب مى گشت و دیگر گرد آوردن چنان اجتماع بزرگى غیر ممکن بود و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نا تمام مى ماند که جبرئیل هشدار گونه وحى الهى را اینگونه براى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواند: و ان لم تفعل فما بلغت رسالته (اگر امروز براى على (علیه السلام) بیعت نگیرى رسالت خود را به پایان نبرده‌اى).

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۴
    اعظم جلیلی


    پاسخ: امروز اخذ راى با نوشتن ورقه هاى مخصوص انتخابات انجام مى گیرد، اما در آن روزگاران بگونه دیگرى بود که دست در دست امام مى گذاشتند و به او بعنوان رهبر سلام مى کردند. که بیعت مردان از ظهر روز غدیر تا شب، و زنان تا پاسى از شب گذشته بطول انجامید.

    مرحوم شیخ عباس قمى اینگونه نقل مى کند: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از منبر فرود آمد و آن وقت، نزدیک زوال بود در شدت گرما، پس دو رکعت نماز کرد .و مؤ ذن آن حضرت اذان گفت و مردم نماز ظهر را با آن حضرت بجا آوردند. پس به خیمه خود مراجعت فرمود و امر کرد خیمه اى براى حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام) در برابر خیمه آن حضرت بر پا کردند و حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام) در آن خیمه نشست. پس حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد تا مسلمانان فوج فوج به خدمت آن حضرت رفته و بگویند: «اسلام علیک یا امیرالمؤ منین» پس مردان چنین کردند.

    آنگاه امر فرمود تا همسران آن حضرت و زنان مسلمانان که همراه ایشان بودند بروند و با امام على (علیه السلام) بیعت کنند.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۴
    اعظم جلیلی


    پاسخ: پس از ابلاغ وحى، و فراخوان امام على (علیه السلام) به جایگاه سخنرانى، اول کسى که دست على (علیه السلام) را گرفت وبا آن حضرت بیعت کرد، شخص رسول خدا (علیه السلام) بود و سپس دیگران با امام بیعت کردند.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۴
    اعظم جلیلی


    پاسخ: پس از ابلاغ ولایت امام على (علیه السلام) و یازده امام دیگر از فرزندان او، آن حضرت را به جایگاه بلند سخنرانى فرا خواند، دست او را گرفت و بلند کرد به گونه اى که زیر بغل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیدا شد و فرمود:

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۳
    اعظم جلیلی